ما از ساعت 9:00 الی 19:00 در خدمت شما عزیزان هستیم!
جردن- خیابان 33 پلاک 50 واحد 7
ما از ساعت 9:00 الی 19:00 در خدمت شما عزیزان هستیم!
جردن- خیابان 33 پلاک 50 واحد 7

حسرت دوران کودکی | دلایل و راه هایی برای کنار آمدن با آن

خوشحال می شویم برای دیدن ویدیوهای مرتبط با پیج اینستاگرام دکتر فرزاد طباطبایی را دنبال کنید.


وقتی صحبت از این می شود که چرا انقدر افراد حسرت دوران کودکی را دارند، دلایل زیادی به میان می آید. از جمله این واقعیت که دوران کودکی در نهایت سادگی، عالی و شاد بود. گاهی نیز فقط یک حس نوستالژی ساده است. اما اگر دوران کودکی روزهای خوبی بوده اند، دوران بزرگسالی نیز می تواند خوب باشد. به شرطی که زمان و انرژی خود را صرف تلاشی بکنید که عشق و صمیمیت واقعی را از راه درست پیدا کنید. مسلما ارزشش را خواهد داشت. راه های ساده ای برای کم کردن حسرت های دوران کودکی وجود دارد. اما این حسرت فقط مختص دوران کودکی نیست، بسیاری از متاهلین هم حسرت دوران مجردی را می خوردند.  
 

تماس با مشاور

                                             
 

چرا افراد در حسرت دوران کودکی هستند؟

مزایای بزرگسالی همیشه هم یک کلیت جذاب و وسوسه انگیز نیست و همین امر، بزرگسالی را سخت می کند. ویژگی متناقض بزرگسالی، می تواند گیج کننده و طاقت فرسا باشد. به ویژه هنگامی که پیچیدگی روابط، مسئولیت های شغلی و مالی و حتی ترس همیشگی از مرگ و میر را نیز به آن بیافزایید.
مشکلات زندگی بزرگسالان و خصوصا متاهلان می تواند باعث ایجاد یک سردرد واقعی شود. خراب شدن اتومبیل، مسائل مربوط به سلامتی، درخواست و حفظ شغل و ایجاد تعادل در زمان با دوستان و خانواده با افزایش مسئولیت های فردی و سختی های زندگی مشترک تنها چند مورد از مسایلی است که بزرگسالی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. 
بعد از همه این ها، با تعجب میپرسیم که وقتی زندگی را می توان به راحتی از دست داد بزرگ شدن چه فایده ای دارد؟ ای کاش همیشه کودک می ماندیم. اما آنچه در نهایت عایدمان میشود حسرت دوران کودکی است و بس.

اینفوگرافیک حسرت دوران کودکی

اینفوگرافیک حسرت دوران کودکی

1- روابط دوران کودکی بسیار ساده تر شکل می گیرد

یکی از سخت ترین قسمت های بزرگسالی مسایل مرتبط با روابط است. دوستی ها، روابط عاشقانه، روابط خانوادگی، کار، روابط مدرسه و همه این ها. بسیاری از افراد دوران کودکی سختی دارند. اما حداقل دایره روابط آن ها معمولاً واضح و مشخص است. شما یک کودک هستید؛ یا کسی را دوست دارید یا از او بدتان می آید. به طور کلی درگیر تحلیل های سنگین و درگیری های درونی نمی شوید. با شخصی که دوستش دارید آشنا می شوید و باب دوستی باز می شود. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره دنیای کودکان کلیک کنید. 
وقتی بزرگسال می شوید، روابط به ندرت تا این اندازه ساده خواهد بود. حتی وقتی به شدت به کسی وابسته اید می توانید برای بودن با او مشغله های فکری عظیمی درست کنید یا بر سر ارزش ها و اولویت های مختلف با هم درگیر شوید. روابط بین بزرگسالان سخت است و وقتی درگیر مشکلات ارتباطات بزرگسالان هستید، روزهای خوش دوران کودکی را که با دوستان از کنار رودخانه رد می شدید یا دوچرخه سواری می کردید را آرزو می کنید دوباره تجربه کنید.

2-حس تعلق در کودکی قوی تر است

افراد اجتماع و خانواده با افزایش سن تمایل به جدا شدن از دیگری دارند. دوران کودکی زمان جمع شدن و دوستی های گروهی است. دوران کودکی حداقل شامل داشتن یک گروه مدرسه، یک یا هردو والد و تیم های ورزشی مختلف و گروه های مورد علاقه است. حتی اگر خودتان به گروه ملحق نشده اید یا در یک کار تیمی شرکت نکرده باشید. 
به احتمال زیاد به خاطر دارید که دوران کودکی شما شامل یک گروه دوستی کوچک بوده است. بچه هايي هم سراغ دارید كه در خانه درس مي خوانند اما ارتباط تنگاتنگي با ساير بچه هاي همکلاسی دارند. در برخي موارد این روابط به دوستي مادام العمر می رسد. اغلب افراد طی بزرگسالی، گاهی اوقات آن حس تعلق و سادگی دوران کودکی را از دست می دهند. داشتن رقابت های مسموم و فردگرایی افراطی مانع از حفط  تعلق خاطرهای صادقانه دوران کودکی می شود.

3- حس کوتاه بودن دوران کودکی پررنگ تر است

اگر دوران کودکی کوتاهی داشته اید، نسبت به آنچه که می توانستید لذت بیشتری ببرید، احساس خسران بیشتری خواهید داشت. از دست دادن ناگهانی یکی از اعضای خانواده یا تحمل مرگ عزیزان، بیماری جدی، طلاق، مورد بدرفتاری قرار گرفتن و بسیاری از تجربیات دیگر می تواند دوران شاد کودکی را کوتاه کند. گاهی اوقات این امر فرد را حتی بیشتر از آنچه هرگز در دسترس نداشته، مشتاق دوران کودکی می کند.
بدرفتاری، تراژدی و دردی که فرد در کودکی تجربه کرده است، اوقات مفرح و بی دغدغه ای را که باید تجربه می کرده است، کوتاه و گذرا به تصویر می کشد. در حال حاضر به عنوان یک فرد بزرگسال، ممکن است احساس کنید آن روزهای قدیمی را از دست داده اید و حسرت دوران کودکی را میخورید. می خواهید به عقب برگردید و این بار یک کودکی واقعی داشته باشید.

4-عشق و شگفتی نسبت به جهان کم رنگ شده است

وقتی کودک هستید، جهان مکانی پر از جادو و رازهای باورنکردنی است. حقایق و تجربیات جدید منتظر کشف شدن هستند. کودک هنوز درگیر معنای یکنواختی و تکرار نشده است. کنجکاوی دوران کودکی در مورد کاوش و یادگیری جهان و دنیای اطراف، در طی بزرگسالی کم رنگ می شود. با وجودی که می دانید هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری و دیدن وجود دارد، اما مسیر و دریچه حس شگفتی و گشودگی به پذیرش کودکانه، با دغدغه های بزرگسالی مسدود می شود. دنیای کودکی و بزرگسالی بسیار متفاوت است. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره روانشناسی رشد از کودکی تا پیری کلیک کنید.

5-حس می کنید فقط برای کار کردن زندگی می کنید

وقتی احساس می کنید فقط برای کار کردن، زندگی می کنید یکنواختی و خستگی بیشتر می شود. شادی و تجربیات معنی داری که زندگی را در درجه اول ارزشمند می کند را گم می کنید. از خودتان میپرسید تمام انچه که در زندگی میخواستم حالا کجاست؟ 
شما می توانستید بخندید و گریه کنید یا هر کاری غیر از کاری که در حال انجام آن هستید انجام بدهید. به ده سالگی که در استخر آب بازی می کردید فکر می کنید و به گریه می افتید. به خاطر می اورید که زندگی همین لحظات ساده بوده است نه آنطور که تصور می شد در آینده تجربه خواهید کرد. صرف تمام فرصت های زنده بودن و زندگی کردن برای رسیدن به اهداف مالی حسرت دوران کودکی را برایتان پررنگ تر می کند و زندگی رنگ می بازد، معنای زندگی رو به کمرنگی می رود.

6-زندگی خسته کننده شده است

گاهی دلمان برای دوران کودکی تنگ می شود زیرا زندگی بزرگسالانه خسته کننده شده است. حس اینکه در اتاق نشیمن جلو تلویزیون مدام از خود می پرسید که بعد از این چه باید بکنید؟ بسیاری از آدم ها تمایل دارند که یک روال عادی و یکنواخت در زندگی داشته باشند. اما پس از مدتی همین یکنواختی روزمره آن ها را دچار رکود و دلزدگی از زندگی می کند. 
روال عادی می تواند خوب باشد و ایجاد عادات سالم بسیار مهم است؛ اما اگر در تنگنای روزمرگی قرار بگیرید احساس می کنید که زندگیتان را هدر می دهید. برخلاف دوران کودکی که زمانی بود برای برنامه های متنوع روزانه. می توانستید اردو بروید و با صاعقه و باران و رنگین کمان برخورد کنید. با بالش خوابتان درگیری های دیوانه واری داشته باشید و از بازی لذت ببرید. اما حالا شما در یک نقش ثابت گیر کرده اید و همه چیز کم رمق و بی مزه و خسته کننده به نظر می رسد. یاد بگیرید چطور زندگی شادی داشته باشید. در این مورد مطالعه مقاله چطور شاد زندگی کنیم پیشنهاد می شود.
حسرت-دوران-کودکی

7-ضربه های روحی شما را در گذشته نگه می دارد

دوران کودکی فرد در مراحل اولیه رشد است و به همین دلیل هر آسیبی ده برابر بیشتر، درد و ناراحتی ایجاد می کند. انواع سوءاستفاده ها، قلدری دیدن، مورد غفلت واقع شدن و موارد دیگر می تواند زخم هایی برجای بگذارد که حتی در طول عمر محو نمی شوند. در برخی موارد، افراد دلشان برای دوران کودکی تنگ می شود زیرا هنوز از نظر احساسی در دوران کودکی زندگی می کنند. کارهای ناتمامی دارند که باید انجامش دهند. اگرچه ممکن است ذهن و تمرکز فرد از روزی که پدرشان رفته یا روزی که در هفت سالگی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است کاملاً تغییر کرده باشد، اما غرایز درونی و سیستم روانی نتوانسته از آن بحران خارج شود. این ترس، ناراحتی و خشم همچنان در درون فرد بدون هیچ راه چاره ای می جوشد.

8-دلتنگ دوستان قدیمی ای هستید که دور شده اند

دوستان دوران کودکی همیشه کسانی هستند که برخی از خاص ترین زمان های زندگی را یاداوری می کنند. روز جشن های تولد، قهر و اشتی های کوتاه مدت، زخم ها و خراش ها هنگام بازی. همه این ها حین بزرگ شدن در گروه های دوستی کودکانه اتفاق می افتد. با بزرگ تر شدن در می یابید که ارتباط با آن دوستان قدیمی دوران کودکی سخت تر و دشوارتر شده است؛ چرا که آن ها نیز با مسئولیت ها و تعهدات زمان تشکیل خانواده و حفظ مسئولیت ها و انجام وظایف خود دست و پنجه نرم می کنند. 
هنگام مشغله های بزرگسالی، گاهی اوقات آنچه بیشتر از همه حسرت برانگیز می شود دیدار با دوستانی است که سال های شاد زندگی با آن ها گذشته است. اما زندگی مسیر خود را طی کرده است و آن ها یک طرف رفتند و شما نیز یک طرف دیگر. احتمالا آن زمان غم و اندوهی بابت این جدایی به دل راه نداده باشید؛ زیرا زندگی به سادگی و راحتی برایتان ادامه داشت. اما اکنون در بزرگسالی عم غربت خود را نمایان می کند.

9-دلتان برای آرامش درونی دوران کودکی تنگ می شود.

اگرچه دوران کودکی لزوماً زمان آرامش برای همه نیست و حتی در بسیاری از موارد می تواند دوره ای پرآشوب از ضربه های عمیق روحی باشد؛ اما دوران کودکی سبک و سیاق ساده تری برای گذران زندگی دارد. مهم نیست دنیا چقدر خوب یا بد باشد، مسلما آن اندازه ترس و نگرانی برایتان وجود ندارد که زندگی بزرگسالان به همراه داشته است. وقتی کودک هستید همه چیز را رو در رو حل می کنید. بدون ایجاد فضایی بدبینانه و پرخاشگرانه که بسیاری از ما در بزرگسالی از آن استفاده می کنیم. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره تکنیک های آرام سازی خود کلیک کنید.

10-دوران کودکی پرهیاهو، اما سرراست و صریح است.

شما بدون هیچ انگ و برچسبی که در زندگی بزرگسالانه ایجاد می شود، خود به خود شادی و غم را تجربه می کنید. همه چیز بی واسطه همان طور که واقعا است، تجربه می شود. به عبارت دیگر، ممکن است دوران کودکیتان بدی هایی داشته است، اما در هر صورت کمتر از بزرگسالی، از ابهام و داستان سرایی هایی غیرواقعی بهره برده است. اینکه همه چیز در ذهن کودکی، شفاف و صریح و به قدر کافی آرامش بخش بوده، دوران کودکی را حسرت برانگیز می کند.

11-بزرگسالی شما را از نظر روحی شکننده و فرسوده کرده است.

برخی از افراد دلشان برای دوران کودکی تنگ می شود زیرا بزرگسالی آن ها را از لحاظ روحی خسته و شکسته است. برخی چیزها در زندگی و بزرگ شدن وجود دارد که حتی بیدار شدن برای یک روز جدید را به خودی خود به یک دستاورد تبدیل می کند. تمرکز بر انواع چشم اندازهای ناامید کننده بزرگسالی، منجر به تلخی می شود. تلنبار شدن تلخی ها دلیل خودخوری و نشخوار ذهنی در بزرگسالان است.

12-آزادی دوران کودکی با محدودیت های بزرگسالی جایگزین شده است.

همه افراد کودکی متفاوتی داشته اند. برخی در محیطی سختگیر بوده اند و برخی دیگر در محیطی بازتر و سهل گیرتر. اما حتی کودکانی که در خانواده های بسیار منضبط سخت گیر بزرگ می شوند، همچنان آزادی بیشتری نسبت به بزرگسالانی دارند که با انواع مسئولیت ها و استرس های زندگی روبرو هستند. حداقل در بیشتر موارد اینگونه است. 
برای برخی از کودکان، دوران کودکی از همان ابتدا نیاز به افزایش مسئولیت پذیری نسبت به زندگی دارد اما برای بسیاری دیگر، زمان تکیه بر بزرگسالان و راهنمایی والدین و مربیان است. وقتی شما بزرگسال هستید، اغلب جایی را پیدا نمی کنید که از پشتیبانی عاطفی و مالی چندانی استفاده کنید. کسب درامد با کارنکردنتان متوقف می شود و ناچارید دوباره به تنهایی دست به کار شوید و از خود مراقبت کنید.

13-از آنچه هستید به عنوان یک شخص، ناامید شده اید.

گاهی اوقات حسرت دوران کودکی برای این است که دوران کودکی، دلمان میخواسته کسی دیگر با شرایطی دیگر باشیم. وقتی آنچه که هستید با اتتظارات دوران کودکی مقایسه شود اوضاع حسرت برانگیزتر خواهد بود. اگر از شخصی که هستید ناامید شده اید، دلتان می خواهد برگردید و دوران کودکی را از نو تجربه کنید. اگر خودتان را با آنچه که در دوران کودکی می خواسته اید باشید مقایسه نکنید در این صورت دوران کودکی می تواند بسیار بهتر به نظر برسد. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره مقابله با ناامیدی کلیک کنید.  

حسرت های دوران کودکی و پشیمانی از اعمال گذشته

وقتی بچه بودید مثل یک کودک فکر می کردید، صحبت می کردید و مثل یک کودک رفتار می کردید. شما نمی توانید انتظار داشته باشید کسی بهتر از آنچه در دوران کودکی بوده اید باشید. متأسفانه یا خوشبختانه هیچ دکمه بازگشتی در زندگی وجود ندارد. بنابراین از بیشتر اشتباهاتی که باید با آن ها زندگی کنید، در همان دوران کودکی درس می گیرید. این بدان معنا نیست که شما نباید از عملی که انجام داده اید پشیمان شوید. اما نمی توانید اجازه دهید اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شده اید بر زندگی امروز شما تأثیر بگذارد.

احساس گناه و شرم گاه می تواند بسیار ناتوان کننده و دردناک باشد

اول باید درک کنید که این احساسات از کجا منشا می گیرد. احساس پشیمانی از دوران کودکی احتمالا ناشی از اقدامات آسیب زایی است که علیه شخص دیگری انجام داده اید. این نقطه اوج اشتباهاتی است که در دوران کودکی مرتکب شده اید و اکنون ذهن بزرگسال شما، آن را از نظر اخلاقی اشتباه می داند. این احساس گناه و شرم به گونه ای ایجاد می شود که بر زندگی بزرگسالی تأثیر منفی می گذارد. 
به عبارت دیگر، برخی از اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شده ایم آنقدر آسیب زا است که هر بار به آن ها فکر می کنیم، تقریباً مانند این است که بزرگسالی مرتکب می شویم. از آنجا که چنین اشتباهاتی در بزرگسالان مورد انتقاد قرار می گیرد، مرز بین رفتار دوران کودکی و رفتار بزرگسالی ما شروع به محو شدن می کند و شما را از لذت واقعی از زندگی باز دارد.  
دوران کودکی

چند نکته برای کاهش پشیمانی و حسرت دوران کودکی

اجازه ندهید اشتباهات و مسائل کودکی شما را گروگان بگیرد. همه افراد در دوران کودکی دچار اشتباهاتی می شوند که منجر به پشیمانی در زندگی بزرگسالیشان می شود. این کاملاً طبیعی است و اتفاقا خوب است. فکر نکنید در این تجربه تنها هستید. این درست نیست. همه افراد بهتر است بیاموزند که از اشتباهاتشان عبور کنند.
این ماهیت یادگیری و بزرگ شدن است. شما دانش بزرگسالی خود را در دوران کودکی خود به کار می گیرید و تجربه کودکی خود را در زندگی بزرگسالی خود به کار می برید. این شیوه غلط باید متوقف شود. شما درس عبرت گرفته اید و به همین دلیل حالا فرد بسیار بهتر و دلسوزتری هستید. گذشته را بپذیرید و از اشتباهاتی که شما را به فردی فوق العاده تبدیل کرده است سپاسگزار باشید. این تنها کاری است که واقعاً باید انجام دهید.

1-اشتباهات کودکیتان را بپذیرید و خود را ببخشید

اگر در کودکی عملی را انجام داده اید که بعداً متوجه می شوید اشتباه بوده است دلیلش این بوده است که توانایی ذهنی برای تشخیص اشتباه بودن اقدامتان را به دست نیاورده بودید. حالا چرخه اشتباهاتتان را به اندازه کافی شناخته اید تا بدانید برای ارزیابی کامل یک اقدام قبل از انجام آن چه باید بکنید. اگر دوران کودکی نیز این ظرفیت و تجربه را داشتید اقدامی نمی کردید که حالا اسباب حسرت و پشیمانی باشد.
هرچه سن شما بالاتر می رود و عاقل تر می شوید، متوجه می شوید کارهایی انجام داده اید که به طرز وحشتناکی اشتباه بوده است. اینکه شروع به ابراز پشیمانی می کنید و آرزو می کنید که بتوانید آن رفتار را جبران کنید برای بخشش خود کافی است.

2-از تجربه های کودکانه نترسید

اگرچه دیگر به دوران کودکی باز نخواهید گشت اما هنوز هم ارتباط مجدد با آن احساس و هیجان کودکانه امکان پذیر است. می توانید راه هایی را پیدا کنید که به روش درست وارد جریان کودکی شوید. فعالیت هایی را پیدا کنید که کودک وحشت زده درون شما را نمایش می دهد و به او شجاعت می بخشد.
بگذارید تجربه بر شما غلبه کند و آن حس درونی شگفتی را گرامی بدارید. سفر در زمان امکان پذیر نیست. اما می توانید راه هایی برای تغذیه کودک درون خود پیدا کنید و از برخی از مسیرهایی که در دوران کودکی برای شما ممنوع شده بود، استفاده کنید. خبر خوب این است که حتی در بزرگسالی می توانید حس بازی کردن را دوباره پیدا کنید.

3-تجارب منفیتان را حل و فصل کنید

یکی از بزرگترین فاجعه های زندگی مربوط به ضربه ای می شود که فرد تجربه کرده است اما زمان مناسب برای حل و فصل آن نیافته است. حل نشدن، همچنان برای فرد مسئله ساز است. این به معنای "غلبه بر آن" یا سرکوب کردن احساسات آزاردهنده نیست. از بسیاری جهات این بدان معناست که یاد بگیرید با آن درد و ضربه به گونه ای قوی و فعال برخورد کنید.
بدان معناست که راه هایی را برای تبدیل عصبانیت خود به شیوه ای از تفکر سالم، بیاموزید. یاد بگیرید که چگونه رنج و تلخی را به شیوه های موثر در مسیر زندگی هدایت کنید. افکار منفی و مزاحم را از خود دور کنید.برای کسب اطلاعات بیشتر درباره قدرت افکار بر بدن کلیک کنید. 
دقت کنید در مورد مثبت اندیشی سمی یا سایر سرکوب های مضر صحبت نمی کنیم. بلکه درباره استفاده کامل از پتانسیل و قدرت عظیمی که در درون خود دارید صحبت می کنیم. از قدرتی که بتوانید درد و بی عدالتی را که متحمل شده اید بشناسید. از آن به عنوان انرژی برای رویاهای بعدی استفاده کنید. مانند اینکه به دیگران کمک کنید که در چالش های مشابه خودتان از مسیر درست عبور کنند.

4-خودتان را تسلی بدهید

اگر از نظر روحی شکسته اید بدانید که اصلا این موضوع شرم آور نیست. شرم مانع بزرگی برای رشد خواهد بود. خبر خوب این است که شکسته شدن اولین قدم برای شروع مجدد و تبدیل شدن به فردی واقعاً معتبر و خودشکوفا می باشد. استعدادهای خود را بیابید، همان استعدادهای ذاتی که در کودکی سرکوب شدند. خود را باور کنید و در جهت اهداف خود گام بردارید. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره خودباوری کلیک کنید.  

سخن آخر

دوران کودکی زمانی بوده است که شما راهنمایی های بیشتری داشته اید. چیزهایی داشته اید که باید به آن ها تکیه می کردید و اطمینان خاطر به دست می آوردید. اکنون شما به تنهایی مسیر چالش برانگیز زندگی را طی می کنید. بیشتر به خودتان وابسته هستید و گاهی اوقات احساس می کنید از کسی که به آن تبدیل شده اید بدتان می آید. اگرچه این در واقع می تواند چیز خوبی باشد چرا که فرصت هایی برای تغییر و دست یابی به خواسته های دوران کودکی را فراهم می کند.
نیازی نیست از پشیمانی و حسرت ها بترسید. اگر می دانید چگونه کنار بیایید خیلی هم خوب است. تجربه حسرت های کوچک و بزرگ طبیعی است. بنابراین حسرت احساسی نیست که سعی در سرکوب آن داشته باشید. سعی کنید از مشاور یا متخصصی در این زمینه بهره مند شوید. برای کسب اطلاعات بیشتر از مشاوره روانشناسی کلیک کنید.

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های مورد نیاز نشانه گذاری شده اند*