ما از ساعت 9:00 الی 19:00 در خدمت شما عزیزان هستیم!
جردن- خیابان 33 پلاک 50 واحد 7
ما از ساعت 9:00 الی 19:00 در خدمت شما عزیزان هستیم!
جردن- خیابان 33 پلاک 50 واحد 7

رابطه اعتیاد و اختلالات تغذیه ای | تاثیر ژنتیک بر اعتیاد و اختلالات تغذیه

رابطه اعتیاد و اختلالات تغذیه ای را جدی بگیرید. انواع مختلفی از اختلالات خوردن مانند پرخوری عصبی، اختلال اجتناب از غذا، پرخوری و استفراغ و سایر اختلالات وجود دارد که به اعتیاد فرد مربوط می شود. محققان دریافته اند که بین افرادی که گرایش به مواد مخدر دارند و افرادی که مبتلا به اختلالات خوردن به خصوص پرخوری هستند ژن های مشترکی یافت می شود. به عبارتی پرخوری نیز یک اعتیاد محسوب می شود. برای درمان همزمان این اختلالات روش های مختلفی وجود دارد که در ادامه بیان می شود. برای کسب آگاهی بیشتر از مشاوره ترک اعتیاد مشورت بخواهید.

تماس با مشاور

انواع اختلالات خوردن مرتبط با سوء مصرف مواد

ارتباط بین اختلالات خوردن و اعتیاد برای چندین دهه مورد مطالعه قرار گرفته است. کنجکاوی از یک اصل بدیهی سرچشمه می‌گیرد: اگر فردی در مورد مواد درگیر انتخاب‌های ناسالم می‌شود، چرا این امر در سایر زمینه‌های زندگی او صدق نمی‌کند؟ اختلالات خوردن و اعتیاد اغلب با هم اتفاق می افتد. ویژگی های شخصیتی خاص مانند تکانشگری، هم با اختلالات خوردن و هم سوء مصرف الکل/مواد مخدر مرتبط است. تحقیقات نشان داده‌اند که شباهت‌های متعددی بین شرایط فیزیولوژیکی و مکانیسم‌های شرایط اعتیادآور، مانند اختلالات خوردن و اعتیاد به الکل یا سوء مصرف مواد وجود دارد. وجه مشترک بین اختلالات خوردن و اعتیاد این است که اعتیاد بدون توجه به عواقب سلامتی که ممکن است یک مرد یا زن با آن دست و پنجه نرم کند، به طور ناخواسته به شکل شدیدتری تبدیل می شود.

هر نوع اختلال خوردن دلایل منحصر به فرد و علائم متفاوتی دارد که گاهی نیاز به رویکردهای درمانی متفاوتی دارد. شایع ترین اختلالات خوردن شامل بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی و اختلال پرخوری است.

1-رابطه اعتیاد و اختلالات تغذیه ای | آنورکسیا

همه انسان ها برای تغذیه بدن خود به غذا متکی هستند. برای برخی، غذا خوردن به راهی برای تغذیه ذهن آن ها بدل می شود. در موارد شدید از غذا به عنوان راهی برای ارضای نیازهای عاطفی عمیق استفاده می کنند. هنگامی که نیاز عاطفی به غذا از تعادل طبیعی بدن فراتر رود اختلال خوردن تشخیص داده می شود.

بی اشتهایی عصبی یک اختلال جدی سلامت روان و وضعیت بالقوه تهدید کننده زندگی است. این اختلال با تصویر بدنی غیر واقعی، ترس شدید از اضافه وزن و چالش های عاطفی مشخص می شود. علائم بی اشتهایی عصبی شامل امتناع از غذا خوردن، تلاش برای کاهش وزن حتی زمانی که وزن بدن کمتر از استاندارد است و شاخص توده بدنی پایین است می شود. اغلب افراد بی اشتهایی عصبی را صرفاً به عنوان بی اشتهایی یاد می کنند اما این نادرست است. بی اشتهایی به معنای از دست دادن اشتها یا ناتوانی در غذا خوردن است اما یک وضعیت سلامت روان نیست.

آنورکسیا یا بی اشتهایی عصبی باعث می شود افراد با آنچه در آینه می بینند و نحوه تصور از خود دچار قطع ارتباط شدید شوند. آن ها معمولاً خود را دارای اضافه وزن می بینند حتی در حالی که به شدت کم وزن هستند. معمولاً افراد مبتلا به بی اشتهایی به فکر کاهش وزن بیشتر هستند. بی اشتهایی با محدودیت های شدید در مصرف غذا همراه است و ممکن است شامل ورزش بیش از حد به عنوان ابزار دیگری برای کاهش وزن باشد. برخی افراد برای کاهش وزن از ملین ها استفاده می کنند. بی اشتهایی اثرات مخربی بر بدن دارد از جمله:

  • پوکی استخوان
  • یبوست
  • آسیب قلبی عروقی
  • ضربه مغزی
  • ناباروری

افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی سعی می کنند تا حد امکان کالری دریافتی خود را کاهش دهند. بنابراین سوء مصرف الکل در این اختلال غذایی بعید است. وقتی صحبت از بی اشتهایی و سوءمصرف مواد به میان می آید، محرک هایی که باعث می شوند افراد احساس انرژی کنند و اشتها را سرکوب می کنند، بسیار بیشتر در معرض سوء استفاده قرار می گیرند.

2-رابطه اعتیاد و اختلالات تغذیه ای | بولیمیا

افراد مبتلا به پرخوری عصبی معمولاً به صورت کنترل نشده پرخوری می کنند، سپس برای خلاص شدن از شر کالری ها، بالا آوردن را در دستور کار هر روزه خود قرار می دهند. پرخوری عصبی شامل پرخوری های مکرر است که در طی آن فرد مقدار بسیار زیادی غذا را در یک جلسه می خورد. پرخوری به دنبال بالا آوردن است که به شکل استفراغ اجباری یا مصرف بیش از حد ملین به منظور جبران غذای اضافه خواهد بود. افراد مبتلا به این اختلال از پاکسازی برای کاهش وزن استفاده می کنند. آن ها ممکن است از استفراغ، ملین یا هر دو استفاده کنند تا اطمینان حاصل کنند که کالری غذا وارد بدن آن ها نمی شود.

بولیمیا از نظر بصری کمتر از بی اشتهایی مشهود است. زیرا افراد مبتلا به این بیماری ممکن است در هر وزنی مشاهده شوند. پرخوری عصبی با احساس خارج از کنترل بسیار آزاردهنده مشخص می شود و برخی از افراد سعی می کنند اضطراب مرتبط با آن را با الکل فرو بنشانند. حتی یک مطالعه نشان داد که پرخوری عصبی و سوء مصرف مواد ممکن است یک جزء ژنتیکی مشترک داشته باشند.

3-رابطه اعتیاد و اختلالات تغذیه ای | اختلال پرخوری

اختلال پرخوری رایج ترین اختلال خوردن در دنیا است. زمانی اتفاق می‌افتد که فرد دچار دوره‌های مکرر پرخوری می‌شود و به عنوان خوردن مقداری غذا توصیف می‌شود که بسیار بیشتر از چیزی است که یک فرد عادی معمولاً می‌خورد. در این دوره‌ها، بیماران معمولاً احساس از دست دادن کنترل بر حجم غذا را گزارش می کنند. غذا می‌خورند تا زمانی که احساس ناراحتی کنند. پس از آن احساس شرم و گناه را تجربه می کنند. برخلاف پرخوری عصبی، اختلال پرخوری با بالا آوردن یا سایر روش‌های ناسالم برای خلاص شدن از کالری‌های مصرف‌شده در طول پرخوری مرتبط نیست. چاقی بخش شایع این اختلال است. درباره اعتیاد به غذا بیشتر بخوانید.

اختلال پرخوری شبیه پرخوری عصبی است زیرا با دوره‌های پرخوری مشخص می‌شود. با این حال عنصر بالا آوردن وجود ندارد و در نتیجه افراد مبتلا به این اختلال معمولا اضافه وزن دارند. تقریباً 3٪ از مردم در مقطعی از زندگی خود تحت تأثیر اختلال پرخوری قرار می گیرند. این اختلال بیشتر هنگام فشار عصبی، استرس و ناراحتی افزایش می یابد.

4-اختلال بدشکلی بدن

اختلال بدشکلی بدن باعث می شود افراد به نقص های درک شده در ظاهر فیزیکی خود توجه اغراق آمیزی داشته باشند. عیب ها اغلب بسیار جزئی هستند و برای دیگران قابل توجه نیستند اما باعث شرمساری و اضطراب شدید بیمار می شوند. افراد مبتلا به این اختلال اغلب از مواد مخدر و الکل برای بی حس کردن اضطراب خود در مورد ظاهر خود استفاده می کنند. برای درک بهتر مقاله اختلال بد شکل انگاری بدن توصیه می شود.

5-اختلالات اجتنابی

اختلال مصرف غذای محدودکننده اجتنابی (ARFID) یک تشخیص جدید برای DSM-5 است. مانند بی اشتهایی، اجتناب از غذا شامل محدود کردن مقدار و نوع غذایی است که فرد مصرف می کند. با این حال انگیزه ها متفاوت است. افراد مبتلا به این اختلال به دلیل نگرانی در مورد خود غذا مانند بافت های ناخواسته، مصرف غذا را کنترل می کنند. اختلال اجتنابی معمولاً با اضطراب همراه است که ممکن است افراد را به سمت خود درمانی با الکل یا مواد سوق دهد.

هنگامی که مشکلات مداومی در خوردن وجود دارد که با تشخیص یک اختلال خوردن دیگر قابل توضیح نیست، می توان یک فرد را با «اختلال اجتنابی یا محدود» تشخیص داد. حدود 40 تا 60 درصد از افرادی که به دنبال درمان برای اختلال خوردن هستند این تشخیص را می گیرند. از آنجایی که این بیماری چیزی شبیه به یک وضعیت کلی است، بسیاری از مردم این اشتباه را مرتکب می شوند که شدت آن کمتر از اختلالاتی مانند بی اشتهایی یا پرخوری عصبی است. علائم این اختلال می تواند به اندازه سایر اختلالات تغذیه ای شدید باشد. برای درک بهتر مقاله ترس از غذاخوردن پیشنهاد می شود.

رابطه اعتیاد و اختلالات تغذیه ای

رابطه بین اختلالات خوردن و سوء مصرف مواد

اختلالات خوردن و سوء مصرف مواد رابطه نزدیکی دارند. مانند سایر اختلالات روانی، داشتن یک اختلال خوردن می‌تواند این خطر را افزایش دهد که فرد برای کاهش علائم خود با مواد مخدر یا الکل خود درمانی کند. هنگام خود درمانی، خطر ابتلا به وابستگی یا اعتیاد بسیار زیاد است زیرا بیماران به علائم کسل کننده یا تغییر یافته عادت می کنند. علاوه بر این، برخی داروها می توانند از یک اختلال خوردن حمایت کرده و اوضاع را بدتر کنند. مانند محرک هایی مثل آدرال، مت و کوکائین که همگی اشتها را بدون احساس اثرات منفی سرکوب می کنند. سایر مواد مانند الکل و سایر داروهای ضد افسردگی، با تسکین استرس و اضطراب فرد درباره غذا به افراد مبتلا به اختلالات خوردن کمک می کنند.

یک مطالعه در سال 2003 نشان داد که احتمال اعتیاد به الکل یا مواد غیرقانونی در افراد مبتلا به اختلالات خوردن پنج برابر بیشتر از افرادی است که فاقد آن هستند. مشخص شد که 50 درصد از افرادی که دارای اختلال خوردن بودند در مقایسه با 9 درصد از جمعیت عمومی از مواد مخدر و الکل سوء مصرف می کردند. در طرف مقابل، افرادی که از الکل یا مواد غیرقانونی سوء استفاده می کردند 11 برابر بیشتر از افرادی که مواد مصرف نمی کردند در معرض اختلال خوردن بودند. بیش از 35٪ از افرادی که سوء مصرف می کردند یا اعتیاد به مواد مخدر یا الکل داشتند در گذشته دچار اختلال خوردن بوده اند در حالی که این رقم در کل جمعیت 3٪ است. بیشتر تحقیقات ارتباط قوی تری بین پرخوری عصبی و سوء مصرف مواد نسبت به بی اشتهایی عصبی و مصرف مواد گزارش می دهند.

ارتباط پرخوری عصبی با مصرف الکل

بیماران مبتلا به پرخوری عصبی و بی اشتهایی از نوع پرخوری و بالا آوردن، بیشترین احتمال مصرف مواد را دارند. بیماران مبتلا به پرخوری عصبی بالاترین میزان مصرف الکل را در مقایسه با سایر انواع اختلالات خوردن دارند. مشخص شده است که بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی از نوع محدود کننده کمترین احتمال مصرف الکل را در مقایسه با سایر زیر گروه های بیماران مبتلا به اختلال خوردن دارند. آن ها همچنین کمترین احتمال را برای استفاده از مواد دیگر دارند. برای آشنایی با روش های درمان پرخوری عصبی کلیک کنید.

مصرف ماری جوانا و کوکائین

افراد مبتلا به اختلالات خوردن از انواع مواد استفاده و سوء مصرف می کنند. موادی که بیشترین شیوع را در بین بیماران مبتلا به اختلالات خوردن دارند داروهای آرام بخش، ماده مخدر گل و قرص های کافئین هستند. سایر مواد گزارش شده عبارتند از محرک ها، مواد توهم زا، مواد افیونی، کوکائین، کراک، فن سیکلیدین و مواد استنشاقی. افراد مبتلا به اختلالات خوردن ممکن است از مواد قانونی مانند ملین ها، دیورتیک ها، قرص های لاغری، هورمون های تیروئید، نیکوتین و شیرین کننده های مصنوعی استفاده زیاد و سوء استفاده کنند.

 

دلیل ابتلای همزمان به اختلالات خوردن و مصرف مواد

مصرف مواد می تواند قبل، همزمان یا بعد از شروع یک اختلال خوردن شروع شود. مشخص نیست که آیا یک اختلال جایگزین دیگری می شود یا پوششی برای دیگری ایجاد می کند، آیا یکی دیگری را هدایت می کند یا ممکن است به طور تصادفی رخ دهد. برخی از بیماران گزارش می دهند که به دنبال موادی مانند آمفتامین و مت آمفتامین ها یا قرص های لاغری هستند تا وزن خود را کاهش دهند. سایر بیماران می گویند که پس از کاهش وزن یا اشتها با مصرف دارو دچار اختلال خوردن می شوند. یک مطالعه نشان داد که زنان مبتلا به پرخوری عصبی برای کاهش میل به پرخوری به مواد روی می آورند در حالی که زنان مبتلا به بی اشتهایی عصبی از مواد برای کاهش وزن استفاده می کنند. تئوری های متعددی در مورد اینکه چرا این دو اختلال ممکن است همزمان رخ دهند وجود دارد. برخی از توضیحات ارائه شده شامل اختلالات خوردن است که خود نوعی اعتیاد است. عوامل ژنتیکی و بیولوژیکی مشترک و عوامل خطر محیطی مشترک مانند تروما عامل بروز آن است.

تاثیرات ژنتیکی

تحقیقات اخیر نشان می دهد که اختلالات خوردن و مصرف مواد مخدر زمینه های ژنتیکی مشترک دارند. به نظر می رسد پرخوری عصبی و اختلالات مصرف مواد دارای برخی ویژگی های رفتاری مانند افزایش تکانشگری است که ممکن است افراد را مستعد ابتلا به هر دو اختلال کند. پیشنهاد شده است که هر دو اختلال چندین عامل خطر مشترک دارند از جمله:

  • شیمی مغز مشترک (تاثیر بر دوپامین و سیستم های مغزی سروتونین)
  • سابقه خانوادگی با رایج بودن این اختلال (سابقه خانوادگی سوء مصرف مواد یا اختلالات خوردن ممکن است خطر ابتلا به اختلال دیگر را افزایش دهد.)
  • عزت نفس پایین، افسردگی یا اضطراب
  • بعد از رویدادهای استرس زا شروع می شود.
  • هنجارهای اجتماعی ناسالم و فشار همسالان
  • آسیب پذیری در برابر پیام های تبلیغاتی و رسانه ها
  • سابقه آزار در کودکی
  • بیماران مبتلا به اختلالات خوردن که همچنین دارای مصرف مواد مخدر هستند
  • در افراد دارای اختلالات خوردن که علائم مصرف مواد مخدر شدیدتر هستند نرخ عود بالاتری هم دارند و عوارض پزشکی شدیدتری را تجربه می کنند. نسبت به افراد مبتلا به اختلالات خوردن به تنهایی آسیب جدی تری دارند.
  • هم اختلالات خوردن و هم مصرف مواد مخدر می توانند منجر به مرگ شوند. تحقیقات نشان می دهد که در صورت ترکیب، میزان مرگ و میر حتی بیشتر از نرخ مرگ و میر برای هر یک به تنهایی است.

درمان اعتیاد و اختلالات تغذیه ای

درمان اعتیاد و اختلالات خوردن

به دلیل همبودی زیاد بین اختلالات خوردن و اختلالات مصرف مواد مخدر، هر فردی که برای یکی از این شرایط تحت درمان قرار می گیرد باید همیشه برای دیگری مورد ارزیابی قرار بگیرد. متأسفانه متخصصان درمان آموزش دیده در تشخیص و درمان یکی ممکن است در تشخیص و درمان دیگری آموزش ندیده باشند. اختلالات خوردن و مصرف مواد مخدر اختلالات متمایزی هستند که به طور متفاوتی درک و درمان شده اند.

1-رابطه اعتیاد و اختلالات تغذیه ای | ترک اعتیاد

درمان اعتیاد به مواد مخدر برای کمک به بیماران در افزایش خویشتن داری و پرهیز از مواد طراحی شده است. افراد مبتلا به مصرف مواد مخدر به شدت تشویق می شوند تا در برنامه های خودیاری مانند الکلی های گمنام شرکت کنند که اعتقاد بر این است که پتانسیل عود را کاهش می دهد.

2-درمان اختلالات خوردن

در مقابل بهبودی از اختلالات خوردن به گونه‌ای متفاوت تصور می‌شود که نیازمند مداخله روان‌شناختی تهاجمی، حمایت غذایی و مدیریت پزشکی است. یکی از اهداف اولیه درمان کاهش کنترل بیش از حد و حذف رژیم غذایی، محدودیت غذایی و رفتارهای جبرانی در عین عادی سازی الگوهای غذایی است. برنامه های خودیاری از نظر تاریخی جزء مهمی از درمان اختلال خوردن یا پیشگیری از عود محسوب نمی شوند.

3-رابطه اعتیاد و اختلالات تغذیه ای | درمان مشترک

اختلالات خوردن و اختلالات مصرف مواد به ندرت با هم به صورت جامع درمان می شوند. برنامه های سوء مصرف مواد اغلب بیماران مبتلا به اختلالات خوردن فعال را نمی پذیرند. به طور مشابه، برنامه‌های درمان اختلال خوردن اغلب بیمارانی را که از الکل یا داروهای غیرقانونی استفاده می‌کنند حذف می‌کنند در حالی که ممکن است بیمارانی را بپذیرند که از ملین‌ها، دیورتیک‌ها یا قرص‌های لاغری بدون نسخه استفاده می‌کنند. در نتیجه، اکثر درمان های ارائه شده به صورت متوالی یا موازی هستند و برنامه های درمانی یکپارچه وجود ندارد. این عدم دسترسی به درمان یکپارچه ممکن است زمان و هزینه را افزایش دهد و بیماران مبتلا به هر دو اختلال را در نوسان بین این دو اختلال قرار دهد.

غیرمعمول نیست که بیمارانی که به دلیل سوء مصرف مواد تحت درمان هستند با شروع کار برای بهبودی، علائم اختلال خوردن را افزایش دهند. به طور مشابه، بیماران در درمان اختلال خوردن مصرف مواد خود را هنگام تلاش برای تثبیت غذا خوردن و حذف رفتارهای اختلال خوردن افزایش دهند.

4-بستری

گاهی اوقات ممکن است برای بیماران مبتلا به اختلالات خوردن و مصرف مواد مخدر، ترک اعتیاد با بستری یا اقامت در کمپ ضروری باشد. هر دو اختلال خطر مشکلات پزشکی را افزایش می دهند بنابراین نظارت پزشکی مهم است. کارشناسان توصیه می کنند هنگام استفاده از دارو برای درمان اختلالات خوردن و سوء مصرف مواد احتیاط کنید زیرا بدن گرسنه می تواند در پردازش مواد غیر قابل پیش بینی باشد. به طور مشابه، متخصصان وابستگی شیمیایی تغییرات رژیم غذایی و ورزش را در فرد تشویق کنند که می تواند علائم اختلالات خوردن را تشدید کند.

سخن آخر

این مهم است که بیماران مبتلا به اختلالات خوردن و مصرف مواد مخدر همزمان یاد بگیرند که در حالی که می توانند از مواد پرهیز کنند، غذا نیز یک نیاز اساسی است و بهترین مدل درمان رعایت اعتدال است. بنابراین در حالی که آن ها نیاز به افزایش کنترل بر روی مواد دارند، در واقع باید کنترل سفت و سخت بر خوردن را کاهش دهند. بدیهی است که هیچ کس آگاهانه این راه را انتخاب نمی کند. هنگامی که تعادل به هم می خورد، فردی که غذای فراتر از حد معمول یا به روش های غیرعادی مصرف می کند، اغلب یک اختلال همزمان در او تشخیص داده می شود. اگر سوءمصرف مواد نیز مشکل باشد داشتن یک اختلال همزمان یک عامل مهم است. یک رویکرد درمانی یکپارچه که به طور همزمان به هر دو اختلال می پردازد زمانی که در دسترس باشد بهترین شیوه درمان به نظر می رسد. برای کسب آگاهی بیشتر از مشاوره روانشناسی مشورت بخواهید.

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های مورد نیاز نشانه گذاری شده اند*