هویت جنسی به احساس مردانگی یا زنانگی افراد اشاره دارد که عوامل زیستی، شناختی، اجتماعی میتوانند در آن نقش داشته باشند. افراد به شیوههای مختلفی مانند رفتارهای بیرونی این نقش جنسی را از خود نشان میدهند. هویت جنسی تاثیر زیادی بر کل زندگی فرد از کودکی تا بزرگسالی میگذارد و در صورتی که هویت جنسی ناقص شکل بگیرد منجر به اختلال هویت جنسی میشود که در آن افراد نارضایتی از جنسیت و تمایل به برخورداری از بدن جنس مخالف را از خود نشان میدهند. به همین دلیل شناخت عوامل تاثیر گذار از اهمیت بسزایی برخوردار است. برای آگاهی بیشتر در این زمینه تا انتهای مطلب همراه ما باشید.
هویت جنسی به احساس عمیق یک فرد از جنسیت خود اشاره دارد، خواه خود را مرد، زن یا جنسیت دیگر بداند. این یک تجربه عمیقا شخصی و فردی است که ممکن است با جنسیتی که در بدو تولد به آن ها اختصاص داده شده همسو باشد یا نباشد. رشد و تحول هویت جنسی یک فرآیند پیچیده است که در اوایل زندگی آغاز می شود. در حالی که مکانیسم های دقیق به طور کامل شناخته نشده است، اعتقاد بر این است که عوامل متعددی در توسعه آن نقش دارند:
1. عوامل بیولوژیکی: برخی از محققان پیشنهاد می کنند که عوامل بیولوژیکی، از جمله تأثیرات ژنتیکی و هورمونی، ممکن است در شکل گیری هویت جنسی نقش داشته باشند. با این حال، هیچ اتفاق نظری در مورد مکانیسم های بیولوژیکی خاص وجود ندارد.
2. اجتماعی شدن: محیط اجتماعی شامل خانواده، همسالان و فرهنگ نقش بسزایی در شکل گیری هویت جنسیتی دارد. کودکان از طریق فرآیندهای اجتماعی شدن، نقش ها، انتظارات و هنجارهای جنسیتی را یاد می گیرند. آن ها این پیام های اجتماعی را درونی می کنند و بر اساس تجربیات و تعاملات خود، احساس هویت جنسیتی خود را توسعه می دهند.
3. رشد شناختی: با رشد و تکامل شناختی کودکان، شروع به درک و طبقه بندی خود و دیگران از نظر جنسیت می کنند. این رشد شناختی به هویت جنسیتی در حال ظهور آن ها کمک می کند.
4. عوامل روانشناختی: عوامل روانشناختی مانند ادراک از خود و تجربیات شخصی می توانند بر رشد هویت جنسیتی تأثیر بگذارند. افراد ممکن است یک حس درونی قوی از جنسیت خاصی داشته باشند که با جنسیت تعیین شده در بدو تولد مطابقت ندارد. برای آشنایی بیشتر در زمینه مرد بودن کلیک کنید.
اگرچه جنسیت فیزیکی به صورت زیستی تعیین میشود، اما هویت جنسی عموما به صورت فرهنگی تعیین میگردد. اینکه جامعه چطور هویت جنسی افراد را تعریف میکند، وابسته به چارچوبهای فرهنگی است. تعاریف فرهنگی هویت جنسی، با نقشهای جنسی اجتماعی پیوند خورده است. این نقشها با الگوهای بقای اجتماعی، چارچوبهای اقتصادی، نظامهای ارتباطی، نظام مذهبی و... مرتبط است.
مفهوم هویت جنسی با نقشهای جنسیتی مرتبط است. نقشهای جنسیتی به معنی نشانههای بیرونی شخصیت است که هویت جنسی را انعکاس میدهد. هویت جنسی تقریبا همیشه در نتیجه ترکیب عوامل درونی و بیرونی یا اجتماعی به طور شخصی شناسایی میشود. از طرفی نقش جنسی در اجتماع با عوامل قابل مشاهده مثل رفتار و ظاهر شناسایی میگردد. به عنوان مثال اگر فردی خود را به عنوان مرد در نظر میگیرد و بیشتر دوست دارد جنسیت شخصی خود را با اصطلاحات مردانه تعریف کند، هویت جنسی او مرد است. با وجود این نقش جنسیتی او در صورتی مرد است که ویژگیهای معمول مردانه را در رفتار، لباس پوشیدن و شخصیتش نشان دهد. برای اطلاعات بیشتر در زمینه سلامت روان کلیک کنید.
کودکان تا پیش از دوسالگی درک چندانی از جنسیت ندارند و رفتارهای جنسیتی را چندان بروز نمیدهند. مفهوم جنسیت در کودکان به تدریج بین 3 تا 5 سالگی ایجاد میشود. پیش از پنج سالگی به نظر میرسد کودکان تصوری از پایداری مفهوم جنسیت ندارند. برای مثال یک کودک خردسال ممکن است از مربی خود بپرسد "آیا در کودکی دختر بوده یا پسر". یا یک پسر خردسال ممکن است بگوید میخواهد وقتی بزرگ شد یک مادر شود.
پس از پنج سالگی کودکان باور دارند، تغییرات در لباس یا مدل مو، تغییری در جنسیت ایجاد نمیکند. از هنگامی که کودکان شروع به تفکر پایدار در مورد جنسیت میکنند، نقشهای جنسیتی را در هویت خود ترکیب میکنند. در سنین 6،5 سالگی کودکان بیشتر تمایل پیدا میکنند که به گروههای همجنس خود ملحق شوند و بیشتر در جستجوی اطلاعات جنسی برمیآیند. همچنین در مورد به کارگیری کلیشههای جنسیتی خیلی سختگیر به خرج میدهند. در سنین بالاتر و حدود 7 تا 10 سالگی، کودکان در مورد حفظ رفتارهای کلیشهای دخترانه یا پسرانه راحتتر و انعطاف پذیرتر میشوند.
در یک پژوهش معروف، روانشناسی به کودکان سنین پیش دبستانی تصویری از یک خردسال دختر و پسر نشان داد. در تصویر اول کودک بدون لباس، در تصویر دوم با لباس جنسیت خودش و در تصویر بعدی با لباس جنس مخالف بود. روانشناس تصاویر کودک بدون لباس و با لباس با جنسیت موافق را نشان داد و از آنها پرسید "آیا کودک دختر است یا پسر؟" سپس تصویر همان کودک با لباس جنس مخالف را نشان داد. سپس از کودکان پرسید آیا هنوز دختر است یا پسر؟ بیشتر کودکان زیر پنج سال فکر میکردند پسری که لباس دخترانه پوشیده، حالا واقعا دختر است. این باور پیش از این بود که کودکان بفهمند پسران دارای اندام جنسی پسرانه و دختران دارای اندام جنسی دخترانه هستند. به طور کلی مراحل شکل گیری مفهوم هویت جنسی به این صورت است.
حدود 2 سالگی: کودکان نسبت به تفاوتهای فیزیکی دختر و پسر هشیار میشوند.
تا 3 سالگی: بیشتر کودکان به راحتی میتوانند خود را به عنوان دختر یا پسر معرفی کنند.
حدود 4-5 سالگی: بیشتر کودکان احساس پایداری نسبت به هویت جنسی خود دارند.
همه کودکان نیاز دارند تا نقشهای جنسیتی متفاوت و سبکهای مختلف بازی را جستجو کنند. والدین میتوانند محیطی برای کودک فراهم کنند که تنوع در نقشهای جنسی را منعکس کند. همینطور ترغیب کننده فرصتهای متفاوت برای هر کودک باشد. برخی ایدهها شامل موارد زیر است.
کتابها و پازلهای کودکان که نقشهای جنسیتی مختلف و غیر کلیشهای را نشان میدهد. برای مثال پدری که در خانه میماند، مادر شاغل، پرستار مرد، پلیس زن و...
طیف متنوعی از اسباب بازیها که کودک از بین آنها انتخاب کند. برای مثال اسباب بازیهای مختلفی از قبیل ماشین، عروسک، لگو، بازیهای اکشن و...
در حدود 6 سالگی کودکان بیشتر زمان بازی خود را با همجنسان خود میگذرانند. همچنین بیشتر گرایش به ورزشها و فعالیتهایی پیدا میکنند که مرتبط با جنسیتشان است. مهم است به کودکان اجازه دهیم انتخابهای خود را در مورد گروه دوستان، بازی، ورزش و فعالیتهای دیگر داشته باشند. خوب است بررسی کنید تا گرایشات کودکتان به فعالیتها و گروهها را بیشتر بشناسید. همچنین مطمئن شوید آنها احساس پذیرفته شدن بدون تجربه طرد یا اذیت شدن را دارند. برای آگاهی بیشتر در زمینه نقش خانواده کلیک کنید.
کودکان علاوه بر انتخاب اسباب بازی و بازیها، عموما هویت جنسی خود را به صورتهای زیر نشان میدهند.
بحران هویت جنسیتی به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک فرد در مورد هویت جنسی خود پریشانی یا سردرگمی قابل توجهی را تجربه می کند. عوامل متعددی می تواند در ایجاد بحران هویت جنسی موثر باشد، از جمله:
1. ناسازگاری بین هویت جنسی و جنسیت تعیین شده: زمانی که هویت جنسی عمیقا احساس شده یک فرد با جنسیت اختصاص داده شده مطابقت نداشته باشد، می تواند منجر به احساس بحران شود. این عدم تطابق میتواند باعث ناراحتی، سردرگمی و کشمکش درونی برای تطبیق هویت آن ها با انتظارات اجتماعی شود.
2. انگ اجتماعی و تبعیض: نگرشهای منفی اجتماعی، انگ و تبعیض نسبت به افراد با هویت جنسی ناسازگار میتواند به بحران هویت جنسی کمک کند. ترس از طرد شدن، به حاشیه رانده شدن و تعصب می تواند ناراحتی افراد را تشدید کند.
3. فقدان محیط حمایتی: عدم درک، پذیرش و حمایت خانواده، دوستان و جامعه گسترده تر می تواند بحران هویت جنسیتی را تشدید کند. محیط های حمایتی که هویت جنسیتی یک فرد را تایید و تثبیت می کند، می تواند برای آرامش آن ها بسیار مهم باشد.
4. تعارضات درونی و خودپذیری: تعارضات درونی، مانند احساس گناه، شرم یا سردرگمی، می تواند به بحران هویت جنسیتی کمک کند. فرآیند پذیرش خود و درک هویت جنسی ممکن است شامل هدایت این مبارزات درونی باشد.
توجه به این نکته مهم است که تجربه هر فرد با هویت جنسی منحصر به فرد است و افراد ممکن است سفرها و چالش های متفاوتی در توسعه و درک هویت جنسی خود داشته باشند. فراهم کردن یک محیط حمایتی و پذیرنده می تواند در تسهیل توسعه هویت جنسی سالم و در رسیدگی به بحران های هویت جنسیتی حیاتی باشد. عدم سازگاری بین جنسیت فیزیکی و تصویر ذهنی فرد از جنسیتش میتواند بر سلامت روان و ارتباطات اجتماعی او تاثیر زیادی بگذراند. اختلال ملال جنسیتی ناشی از عدم هماهنگی هویت جنسی با هویت زیستی فرد است. چنین افرادی عموما مستعد تجربه علائم اضطراب و افسردگی، خودپنداره و حرمت نفس ضعیف و مشکلات در روابط اجتماعی در طول عمر خود هستند. برای شناخت بیشتر در زمینه علائم اضطراب و افسردگی کلیک کنید.
در رویکرد زیستی عقیده بر این است که هنگامی که جنین در رحم مادر است اگر مادر دچار اضطراب و استرس شود ممکن است دستگاه اعصاب و هورمونهای جنین دچار اختلال شود و این اتفاق باعث شود فرد دچار این اختلال شود. همچنین تستسترون بر نورونهای مغزی که در عمل مردانه سازی مغز در قسمتهایی مثل هیپوتالاموس شرکت میکنند نقش دارند.
طبق این نظریه کسب هویت زنانه یا مردانه در انسان بیشتر تابع عوامل پس از تولد است چرا که احساس متعلق بودن به جنس مرد یا زن بیشتر نتیجه تعامل میان کودک و ارزشها و نگرشهای والدین است. بر اساس این رویکرد عوامل خانوادگی و اجتماعی در قالب ایفای نقش الگوسازی و نقشهای وابسته به جنسیت موجب پیدایش این اختلال میشوند.
از دیدگاه روانشناختی علائم اختلال هویت جنسی ممکن است در مراحل ابتدایی رشد پدیدار شوند. نظریههای روانشناسی به فرزند پروری، سرزنش مادر، مداخله بیش از حد مادر و کمبودهای عاطفی از جانب پدر اشاره میکنند. رویکرد روانشناختی معتقد است که افراد مبتلا به حملات جنسی از لحاظ یکپارچگی من، قابلیتهای شناختی، تعاملهای اجتماعی و سبکهای یادگیری دچار مشکل میشوند.
در این رویکرد اعتقاد بر این است که اعتقاد به جنس مخالف در مردها ناشی از حل نشدن و از بین رفتن اضطراب جدایی در مراحل جدایی تفرد کودک میباشد. همچنین فرد دگرجنس تخیلات ناخودآگاه خود را برونریزی میکند و به طور نمادین مادر میشود.
در دختران نیز مادر ممکن است به هر علتی مانند ترک خانواده و یا شغل نتواند با کودک خود به درستی رابطه برقرار کند و در این صورت دو حالت رخ میدهد. ممکن است پدر از دخترش برای پر کردن خلاء همسرش استفاده نماید و در حالت دوم دختر با همانند سازی با پدر سعی در جبران حالتی دارد که نبود مادر را جبران کند. پدر نیز یک ارتباط محکم و رضایت بخش با دخترش ایجاد میکند و اینگونه تمایل به فعالیتهای مردانه و خشن در دختر رشد میکند.
دیدگاه ها
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای مورد نیاز نشانه گذاری شده اند*