ما از ساعت 9:00 الی 19:00 در خدمت شما عزیزان هستیم!
جردن- خیابان 33 پلاک 50 واحد 7
ما از ساعت 9:00 الی 19:00 در خدمت شما عزیزان هستیم!
جردن- خیابان 33 پلاک 50 واحد 7

زندگینامه فستینگر | آشنایی با تاثیرگذار ترین نظریات فستینگر در روانشناسی

زندگینامه فستینگر که یکی از روانشناسان اصلی قرن بیستم به حساب می آید بسیار مورد توجه قرار گرفته است. دو مورد از نظریات فستینگر نیز در روانشناسی بسیار کاربردی است.  اگرچه در ابتدا به مرور زمان علاقه چندانی به روانشناسی اجتماعی نداشت، اما در نهایت روانشناس اجتماعی شد و علاوه بر این، پدر دو نظریه بزرگ در این زمینه گشت. در این مقاله زندگی این محقق، زمینه ی حرفه ای و دونظریه ی اصلی او را از طریق بیوگرافی لئون فستینگر مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.  

تماس با مشاور


زندگینامه فستینگر

لئون فستینگر یکی از بزرگ‌ترین روان‌شناسان اجتماعی قرن بیستم است، اگرچه در ابتدا این احساس را نداشت. مطالعه زندگینامه فستینگر از جهاتی جالب است. در واقع برای او این شاخه از علوم رفتاری بیش از حد غیرقابل اعتماد بود که چندان مورد توجه او نبود. با این حال، اگرچه در سنین جوانی بیشتر به آمارهای کاربردی در علم روانشناسی علاقه مند بود، اما در نهایت سهم قابل توجهی در روانشناسی اجتماعی داشت. جای تعجب نیست که او پنجمین روانشناس پر استناد قرن بیستم است که فقط بی اف اسکینر، ژان پیاژه، زیگموند فروید و آلبرت بندورا از او پیشی گرفته اند. برای آشنایی با روانشناسان معروف ایران و جهان کلیک کنید.

1-زندگینامه فستینگر | سال های اولیه

لئون فستینگر در 8 مه 1919 در نیویورک، ایالات متحده آمریکا در یک خانواده یهودی با اصالت روسی به دنیا آمد. از دوران کودکی او می‌دانستیم که در دبیرستان پسرانه در بروکلین درس می‌خواند. در 20 سالگی در سال 1939 مدرک فوق لیسانس خود را در رشته روانشناسی از سیتی کالج نیویورک دریافت کرد. سپس به دانشگاه آیووا نقل مکان کرد و در آنجا نزد کرت لوین تحصیل کرد و در سال 1942 دکترای خود را در روانشناسی کودک گرفت. در زندگی نامه فستینگر  آمده است که او در جوانی اصلاً علاقه ای به روانشناسی اجتماعی نداشت. و در واقع او در زندگی هیچ آموزشی برای تبدیل شدن به یک روانشناس اجتماعی نداشت.

2-زندگی نامه فستینگر | کار در آیووا

در مسیر آیووا، او فقط به کار لوین در مورد سیستم های زنده علاقه مند بود. با این حال، معلوم می شود که وقتی فستینگر به موسسه نقل مکان کرد، لوین دیدگاه روانشناختی بیشتری داشت. علیرغم این شگفتی، فستینگر به تحصیل زیر نظر لوین ادامه داد، اگرچه علاقه خود را به آمار و سطح آرزو به عنوان یک ساختار روانشناختی رها نکرد و یک مدل کمی از تصمیم گیری را توسعه داد. لئون فستینگر جوان، روان‌شناسی اجتماعی را شاخه‌ای روان‌شناختی با روش تحقیقاتی بیش از حد مبهم می‌دانست و می‌خواست در شاخه‌های «سخت‌تر» و «مشخص‌تر» کار کند.
زندگینامه فستینگر نشان می دهد که او از سال 1941 تا 1943 به عنوان محقق در آیووا کار کرد، سپس به عنوان یک دولتمرد در کمیته انتخاب و آموزش خلبان هواپیما در دانشگاه روچستر، به ویژه بین سال‌های 1943 تا 1945. تقاضای بالا، نه تنها برای شناخت استعدادهای رزمندگان، بلکه برای کشف راه‌های بی‌ثبات کردن روانی دشمن. او از تاثیرات جنگ بر افراد جامعه نیز غافل نبود.

3-زندگینامه فستینگر | زندگی  حرفه ای

لئون فستینگر در 8 می 1919 در شهر نیویورک به دنیا آمد. او از دبیرستان پسران در نیویورک فارغ التحصیل شد و مدرک لیسانس خود را از کالج شهر نیویورک گرفت. او فوق لیسانس و دکترای خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه آیووا به پایان رساند و در سال 1942 فارغ التحصیل شد. در دوران دانشجویی در کلاس‌هایی شرکت کرد که توسط کرت لوین، روان‌شناسی که در حال توسعه مفهوم «نظریه میدان» بود شرکت کرد - این تصور که رفتار یک فرد از حقایق فعلی و همزیستی آگاه شده است.
زندگینامه فستینگر نشان می دهد او به مدت دو سال با لوین به عنوان همکار پژوهشی در دانشگاه کار کرد تا اینکه در سال 1943 به تدریس در دانشگاه روچستر ادامه داد. زمانی که لوین مرکز تحقیقات پویایی گروهی را در موسسه فناوری ماساچوست تشکیل داد، فستینگر در سال 1945 به عنوان استادیار به این مرکز پیوست. سال‌ها بعد، فستینگر به دانشگاه مینه‌سوتا نقل مکان کرد و در آنجا استاد روان‌شناسی بود. در سال 1955، فستینگر موقعیت مشابهی را در دانشگاه استنفورد پذیرفت و تا سال 1968 در آنجا باقی ماند تا زمانی که الز و هانس استودینگر استاد روانشناسی در مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی در نیویورک شد.
زندگینامه فستینگر

4-زندگینامه فستینگر | زندگی عاشقانه

در سال 1943، لئون فستینگر با مری الیور بالو، پیانیستی ازدواج کرد که از او صاحب سه فرزند شد: کاترین، ریچارد و کرت. اگرچه این ازدواج سه فرزند به دنیا آورد، اما سرانجام منحل شد و فستینگر بعداً، در سال 1968، این بار با ترودی بردلی، استاد مددکاری اجتماعی در دانشگاه نیویورک ازدواج کرد. در سال 1945، فستینگر به مرکز تحقیقات دینامیک گروهی اخیراً تأسیس شده توسط کرت لوین به عنوان استادیار در مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT) پیوست.
در این مؤسسه است که فستینگر، ناخواسته، تبدیل به روانشناس اجتماعی تام می شود. همچنین در MIT بود که او تحقیقات خود را در مورد روابط اجتماعی و فشار گروهی آغاز کرد که تغییر عمده ای در علایق او به روانشناسی بود. پس از مرگ لوین در سال 1947، فستینگر در سال 1948 برای کار در دانشگاه میشیگان رفت. او سپس در سال 1951 به دانشگاه مینه سوتا نقل مکان کرد، سپس در سال 1955 به دانشگاه استنفورد رفت.

5- زندگینامه فستینگر | تالیف مهم ترین مقالات او

در همین سال ها بود که لئون فستینگر تأثیرگذارترین مقاله خود را نوشت. در مورد نظریه مقایسه اجتماعی و همچنین در مورد نظریه ناهماهنگی شناختی. این دو نظریه یکی از مهم ترین کمک ها در زمینه روانشناسی اجتماعی قرن بیستم هستند. به لطف این، او با دریافت جایزه مشارکت علمی برجسته از انجمن روانشناسی آمریکا، شهرت و شهرت زیادی به دست آورد. بازتاب آن در خارج از حوزه روانشناسی نیز بسیار زیاد بود، که مدت کوتاهی پس از انتشار نظریه خود در مورد مقایسه اجتماعی توسط مجله Fortune، یکی از ده دانشمند مرتبط در ایالات متحده محسوب می شود.
اگرچه شهرت او در حال افزایش بود، لئون فستینگر تصمیم گرفت در سال 1964 مرکز مطالعه خود را تغییر دهد و ترجیح داد سیستم بینایی، به ویژه حرکات چشم و درک رنگ را مطالعه کند. در سال 1968 او به زادگاهش شهر نیویورک بازگشت و به تحصیل ادراک در مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی ادامه داد. با این حال، او در نهایت در سال 1979 آزمایشگاه خود را تعطیل کرد. در این حوزه مطالعه زندگی نامه پیاژه و نظریاتش نیز پیشنهاد می شود.  

گذشته و احساس نارضایتی فستینگر 

در سال 1983، چهار سال پس از بسته شدن آزمایشگاهش، فستینگر از کارهایی که او و رشته‌اش انجام داده بودند ابراز نارضایتی کرد. او احساس می کرد که پس از گذراندن چهل سال کار در زمینه روانشناسی اجتماعی، عملاً موفقیت چندانی حاصل نشده است. علاوه بر این، او معتقد است که بسیاری از مسائل اجتماعی که نیاز به پرداختن به روانشناسی دارند، کنار گذاشته شده و به نوبه خود به آن توجه شده است.
به انگیزه این اختلاف نظر، او تصمیم گرفت سوابق فسیلی را مطالعه کند و با استفن جی گولد، زمین شناس تکاملی و زیست شناس، برای بحث در مورد ایده های تکامل رفتار انسان و بازدید از مکان های باستان شناسی تماس بگیرد. قصد او کسب اطلاعات بیشتر در مورد رفتار اجتماعی انسان های اولیه از بقایای ابزار آن ها بود. تلاش‌های او با انتشار کتاب «میراث انسانی» (1983) به اوج رسید که در آن او چگونگی تکامل انسان‌ها در جوامع پیچیده‌تر را توضیح می‌دهد.
در میان آخرین آثار او تلاش می‌کند تا بفهمد چه چیزی یک فرهنگ را برای رد یا پذیرش یک ایده جدید برانگیخته است. او سعی کرد این موضوع را به توسعه و تکامل جوامع مختلف در طول تاریخ مرتبط کند و با مقایسه اینکه چگونه پذیرش یا رد یک ایده در دو فرهنگ مختلف منجر به تغییر در ذهنیت اعضای آن شد، تلاش کرد. او در حال کار بر روی کتابی در مورد آن بود اما متاسفانه سرطان قبل از اینکه بتواند چیزی منتشر کند او را شگفت زده کرد. او تصمیم گرفت که تحت درمان قرار نگیرد و در 11 فوریه 1989 درگذشت.  

نظریات فستینگر در علم روانشناسی

نظریات فستینگر چندین نظریه روانشناختی کلیدی ایجاد کرد. نظریه ناهماهنگی شناختی او نتیجه غیرمستقیم یک زلزله بود. فستینگر متوجه شد که قربانیان زلزله هند از اینکه زلزله بسیار بزرگتری در راه است، با وجود شواهدی که خلاف آن را نشان می دهد، وحشت داشتند. فستینگر معتقد بود که مردم این شایعات را می‌خرند زیرا ترسی را که قبلاً وجود داشت توجیه می‌کردند. از این باور، فستینگر نظریه ناهماهنگی شناختی را توسعه داد، که حالتی از ناراحتی است که فرد در هنگام داشتن دو باور متضاد تجربه می کند.
چنانچه پیش تر بیان شد دو نظریه اساسی وجود دارد که فستینگر به طور قابل توجهی در زمینه روانشناسی اجتماعی مشارکت داشته است: نظریه ناهماهنگی شناختی و نظریه مقایسه اجتماعی. در این رابطه مطالعه مقاله نظریه کارل راجرز درمورد انسان پیشنهاد می شود.  

نظریات فستینگر | نظریه ناهماهنگی شناختی

مردم انواع و اقسام باورها را دارند، هیچ شکی در مورد آن وجود ندارد. با این حال، وقتی دو یا چند تا از این باورهای تثبیت شده با هم تضاد داشته باشند، چه اتفاقی می‌افتد؟ یکی از نظریات فستینگر به نامه ناهماهنگی شناختی می گوید ما احساس ناراحتی می کنیم زیرا سیستم ارزشی ما دیگر هماهنگ نیست و اکنون در تنش است. مثلاً اگر خود را ضد نژادپرست بدانیم اما متوجه شویم که خواننده مورد علاقه ما آشکارا نژادپرست است، واضح است که او ما را بی تفاوت نخواهد گذاشت.
این تعارض بین دو یا چند باور متضاد را ناهماهنگی شناختی می نامند. بر اساس این نظریه، در هر فردی تمایل به حفظ ثبات و هماهنگی بین رفتارها و باورهای خود وجود دارد. وقتی این انسجام شکسته شود ناهماهنگی ایجاد می شود که باعث ناراحتی فرد می شود. برای متوقف کردن احساس غم و ناراحتی، فرد باید برخی از عوامل ایجاد کننده این ناهماهنگی را تغییر دهد. به طور کلی سه راه برای کاهش ناهماهنگی شناختی وجود دارد.

1-تغییر نگرش برای ایجاد انسجام بیشتر

یکی از راه‌های کاهش ناهماهنگی شناختی، تغییر یا سرکوب هر یک از باورها، رفتارها یا نگرش‌ها است، به‌ویژه آن چیزی که باعث ایجاد ناراحتی شده است. اعمال این مسیر واقعاً سخت است، زیرا مستلزم تغییر است، فرآیندی که برای ما گران تمام می شود. به عنوان مثال، اگر تازه بفهمید که خواننده مورد علاقه شما نژادپرست است و شما ضد نژادپرست هستید، کاری که انجام می دهید این است که از بت بودن آن خواننده دست بردارید و به گوش دادن به موسیقی او ادامه ندهید یا حتی تمام دیسکوگرافی هایی را که دارید دور بریزید.

2-نظریات فستینگر | کسب اطلاعات برای کاهش ناهماهنگی

این گزینه شامل ادغام یک باور یا نگرش جدید است که تنش بین باورهای قبلی را کاهش می دهد. این شامل کاهش ناراحتی با جستجوی چیز جدیدی برای توجیه نگرش ما است. در مورد مثال، این می تواند به دنبال اطلاعاتی باشد تا بفهمد چرا او خود را نژادپرست می خواند، در چه نوع محیطی بزرگ شده است و ارزیابی می کنیم که آیا واقعاً با لغو آن یا رد کردن آن به خاطر ایده هایش به جای موسیقی آن، درست عمل می کنیم.

3-کاهش اهمیت باورها

این گزینه سوم کاهش ارزش باورها یا عقایدی است که داریم و رفتارهایی را توجیه می کنیم که اگرچه ممکن است مضر باشند اما ما را خوشحال می کنند. به عبارت دیگر، عبارت است از نسبی سازی باورها برای کاهش تنش بین آنها. در مورد خواننده نژادپرست، این به این معناست که نژادپرست بودن این خواننده اینطور نیست، با توجه به اینکه، بالاخره همه کم و بیش نژادپرست هستند و این که او او را نشناخت دلیلی بر این نیست که آن را رد کند.  
زندگینامه فستینگر

مقایسه اجتماعی یکی از نظریات فستینگر

دیگر سهم عمده نظریات فستینگر در روانشناسی اجتماعی نظریه مقایسه اجتماعی او در سال 1954 است. این نظریه مبتنی بر عواملی مانند خود ارزیابی شخصی و خودپنداره است. فستینگر استدلال می کرد که ما دائما خود را با دیگران مقایسه می کنیم، بر اساس آنچه از دیگران می بینیم یا درک می کنیم، یک تصور خوب یا بد از خود ایجاد می کنیم. درک ما از توانایی‌هایمان، در واقع، آمیزه‌ای از چیزی است که واقعاً بر آن تسلط داریم و آنچه را که باور داریم دارم.
تصور ما از خود مستقیماً با آنچه از دیگران درک می کنیم، مرتبط است، که ما از آن به عنوان نوعی معیار برای درست و نادرست بودن استفاده می کنیم. البته این خودپنداره بسته به زمینه ای که در آن قرار داریم تغییر خواهد کرد. بسته به ویژگی های دیگران و اینکه چگونه آنها را به عنوان ویژگی های مثبت یا منفی نگاه می کنند، بنابراین دیدگاه ما نسبت به خود مطلوب تر یا نامطلوب تر خواهد بود. برای شناخت بهتر عوامل موثر بر خودپنداره مثبت و منفی کلیک کنید.

قانون زیبایی از نظریات فستینگر

یکی از نظریات فستینگر قانون زیبایی است. این را می توان با قانون زیبایی اعم از مرد و زن به وضوح مشاهده کرد. در حالی که درست است که در سال های اخیر تصویری بازتر از آنچه مردان و زنان زیبا می فهمند پذیرفته شده است، حقیقت این است که قانون سنتی همچنان وزن زیادی دارد: مرد باید عضلانی باشد و زن لاغر، بنابراین از نظر اجتماعی قابل قبول است. مسئله این است که مردان برای افزایش حجم عضلات به باشگاه بروند و زنان برای کاهش درصد چربی خود این کار را انجام دهند.
این امر در رسانه ها به ویژه در فیلم ها و تبلیغات بهداشتی به وضوح قابل مشاهده است. این امر باعث می شود که پسران غیر فیبری و زنان دارای اضافه وزن کمتر مطلوب باشند، مورد ارزیابی قرار نگیرند و حتی ممکن است دچار اختلالات خوردن یا حداقل بدشکلی بدن شوند. اما نباید به این اشتباه افتاد که نظریه مقایسه اجتماعی محدود به تصویر بدنی باشد. بیشتر جنبه های فکری، اقتصادی و اجتماعی نیز در نظر گرفته شده است.
مثلاً کودکی که به مدرسه می‌رود و معلوم می‌شود که همکلاسی‌ هایش فرزندان والدینی هستند که پول بیشتری نسبت به آنها دارند، چون کوله‌پشتی، کیف و لباس باکیفیت‌تر دارند، نمی‌تواند از احساس بدی در آن جلوگیری کند. درصورت نیاز به رفع ابهام یا پاسخ به سوالات ذهنی خود درباره نظریات فستنیگر می توانید از مشاوره روانشناسی حامی هنر زندگی مشورت بخواهید.

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های مورد نیاز نشانه گذاری شده اند*