
- نویسنده : هنر زندگی
کارل یونگ روانشناس سوئیسی است که بخاطر پرداختن به نظریاتی درباره روانشناسی تحلیلی، از جمله اشخاصی است که طرفداران بسیاری در طول تاریخ داشته و دارد. بسیاری در زمینه روانشناسی فعالیت داشته که هرکدام خدمت بسیاری به این رشته کردهاند و روشهای جدیدی را به وجودآوردهاند. یونگ با اینکه زمان زیادی از نظریههایش گذشته اما هنوزهم دیدگاههایش مورد توجه و استفاده قرار میگیرد و بیشتر عقاید او برگرفته از زندگیاش میباشد که به طور مستقیم آنها را تجربه کرده است.
زندگی نامه کارل یونگ
کودکی یونگ
کارل گوستاو یونگ متولد 26 ژوئیه شهرکسویل سوئیس بود. او فرزند ارشد به حساب میآمد. قبل از او هم خانواده اش فرزندی داشتند که چند روز بیشتر زنده نماند. در خانواده ای بسیار مذهبی متولد شده بود که پدر و هشت عمویش کشیش بودند و مادرش هم فرزند یک کشیش بسیار مشهور بود. به همین دلیل کودکیش در قبرستان و مراسم تدفین و مرگ گذشت. حضور در چنین خانوادهای باعث شد در سنین پایین با مذهب و ادبیات کلاسیک آشنایی پیدا کند.
یونگ با پدرش صمیمی بود اما به این دلیل که گاهی عصبانی و دمدمی میشد اورا انسانی ضعیف و ناتوان میدانست و نمیتوانست مثل یک شخص قدرتمند به او تکیه کند. مادرش تا حدودی غیر عادی بود و افسردگی داشت. یونگ فکر میکرد که مادرش دارای دو شخصیت است. برای این که از خانواده دور باشد بیشتر زمان خود را در اتاق زیرشیروانی میگذراند و عروسکهای چوبی میساخت که با آن ها صحبت کند و تبدیل به همدمی برایش باشند.
دوران کودکی یونگ عموما در تنهایی و با عروسک هایی که ساخته بود گذشت. به تنهایی بازی میکرد. این قضیه که پدر مادر کودکان دیگر او را عجیب میدانستند و اجازه بازی با او را نمیدادند به تنهایی یونگ اضافه کرد و خودش هم به عمد از آنها دوری میکرد.
تحصیلات کارل یونگ
یونگ علاقهای به مدرسه رفتن نداشت. از این که زمانی را که میتواند به موضوعات مورد علاقهاش و چیزهایی که ذهنش را درگیر کرده بپردازد؛ باید در مدرسه بگذراند و درسهای مرسوم را بخواند ناراحت بود. مخصوصا در زمینه فلسفه و مذهب ترجیح میداد که خودش مطالعاتی را انجام دهد. در یک دوره از زندگی دچار صرع شد و همین موضوع باعث شد یک دوره از مدرسه دور شود. بعد از 6 ماه که به مدرسه بازگشت حضورش بسیار نامرتب بود و از این مسئله به شدت خوشحال بود. او به طور ناگهانی از پدرش شنید که اگر نتواند به درسش ادامه دهد چه اتفاقاتی میافتد. به همین دلیل تمام تلاشش را کرد که این بیماری را ناپدید کند و موفق شد.
به مدرسه بازگشت و در دانشگاه بازل به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت و بعد از مدتی بدون اینکه به مخالفتهای استادانش توجه کند در رشته روانپزشکی به تحصیل ادامه داد. با این که روانپزشکی در آن زمان بسیار اعتبار کم و جایگاه پایینی داشت، یونگ معتقد بود که میتواند به او این امکان را بدهد تا در زمینه رویا و پدیده های فوق طبیعی به بررسیهایی بپردازد. او توانست حرفه بالینی مستقلی را تشکیل دهد و رویکرد خود را با نام روان شناسی تحلیلی بنیان کرد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در زمینه نظریه سایه یونگ کلیک کنید.
تشکیل خانواده
او در سال 1903 با دختر یکی از کارخانه دارهای ثروتمند سوئیس ازدواج کرد. همین باعث تحول و بهبود وضعیت مالی یونگ شد. همسر او تحصیلات پایینتری نسبت به یونگ داشت اما به پژوهشهایش علاقهمند شده بود و به عنوان دستیار کمکش میکرد. در پی این راه همسرش توانست یک روانکاو شود و به کمک هم توانستند روانشناسی تحلیلی را بنا کنند. یونگ پنج فرزند به نامهای آگاته، گرت، فرانتس، ماریان و هلن داشت.
ارتباط یونگ با فروید
یونگ در سال 1907 با فروید آشنا شد. این شناخت در زمانی اتفاق افتاد که یونگ به اندازه قابل توجهی مشهور شده بود. این دو شخص به قدری با یکدیگر هم نظر بودند و مطالب زیادی برای تبادل داشتند که گفت و گویشان برای بار اول ساعتها طول کشید. فروید، یونگ را به عنوان وارث معنوی خود انتخاب کرد. یونگ دوستی خودش و فروید را به عنوان دوستی که هردو طرف باهم برابر هستند نمیدانست و این رابطه را مانند رابطه دوستی پدر پسری عنوان کرد.
این دو مرد برای مدت زیادی با هم صمیمی بودند و ارتباطشان با هم ادامه داشت اما پس از مدتی به دلیل اختلاف نظرهایی که با یکدیگر داشتند این رابطه کمرنگ و کمرنگتر شد. یونگ پیشرویی نبود که هیچ انتقادی به فروید نکند و نگرش او نسبت به مسائل روانشناختی و ناخودآگاه نسبت به قبل متفاوت شد. بعضی از نظریههای فروید را قبول داشت و بعضی را نه. خودش صاحب نظر بود و عقاید و نگرشهای متفاوتی در رابطه با شخصیت انسان داشت و زمانی که این دیدگاهها بیان شد، دیگر امیدی برای ادامه این ارتباط وجود نداشت.
روان رنجوری یونگ
یونگ در سن 38 سالگی دچار عارضهای شد که معتقد بود در معرض قطع ارتباط با دنیای واقعیت است. این قضیه به حدی او را پریشان کرده بود که از استادی در دانشگاه زوریخ انصراف داد و حتی به خودکشی فکر میکرد. در کنار تختش یک تپانچه گذاشته بود تا در صورتی که به نقطهای رسید که توان ادامه دادن نداشت و همه چیز به شدت وخیم شده بود خودش را با آن بکشد. با این حال هنوز هم در درمان بیمارانش به اندازه قبل مصمم بود. او در این دوران رویاهای وحشتناک بسیاری را تجربه کرد و از راه روبه رو شدن با ناهشیارش و جستوجو در رویا و خیالپردازی براین پریشانی غلبه کرد.
نظریه های کارل یونگ
کهن الگو
عقیده ای که یونگ داشت تکراری بودن زندگی انسانها در طول تاریخ بوده است. از نظر یونگ هر انسان با الگویی از پیش تعیین شده متولد میشود که در ناخودآگاه و ناهشیار او حضور دارد و به طور غریزی به آنها تمایل دارد که به گذشته باز میگردد. رفتارهای او براساس این کهنالگوها شکل میگیرد. این الگوها براساس تجربه پدران ما در دوران باستان به ناخودآگاه انسان ها راه پیدا کرده است. بعضی از کهن الگوها خودشان را نشان میدهند و بعضی از آنها سرکوب میشوند.
برای کسب اطلاعات بیشتر در زمینه نظریات روانشناسی کلیک کنید.
آنیما و آنیموس
در اینجا یونگ انسانها را موجودی دوشخصیتی میداند که ویژگی هر دو جنس در آنها وجود دارد. از نظر فیزیولوژی دلیل این که زن و مرد ویژگیهای یکدیگر را دارند ترشح هورمونهای جنسی هر دو جنس در آن هاست و از نظر روانشناسی وجود صفات زن و مرد در یکدیگر است. یونگ با این که ترشح هورمون را هم قبول دارد اما فکر میکند دلیل اصلی، تعامل زن و مرد در طول تاریخ است که باعث شده خصوصیاتشان درهم رشد کند. آنیما وجود صفتهای زنانه در مردان و آنیموس وجود صفتهای مردانه در زنان است که در بیشتر مواقع ممکن است مورد سرکوب قراربگیرند. در این صورت مردان شخصیتی خشن و انعطاف ناپذیر و زنان شخصیتی ضعیف و بدون توانایی مقاومت پیدا میکنند.
پدر در شکل گیری شخصیت آنیموس و مادر در شکل گیری شخصیت آنیما بسیار نقش مهمی دارند و اگر به هردلیلی وجود نداشته باشند یا عملکرد مناسبی نداشته باشند آنیما و آنیموس به درستی شکل نمیگیرد.
ناهشیار جمعی
از نظریونگ همانطور که بسیاری از چیزها در ناهشیار شخصی ذخیره میشوند خیلی از مسائل نیز به طور اجتماعی و در ناهشیار جمعی برای گونه انسان ذخیره میشوند که میتوانند به نسل بعدی انتقال پیدا کنند. ناهشیار جمعی منبعی برای ذخیره تجربیات نیاکان است که در اجتماع صورت گرفته است. این تجربیات به صورت مستقیم به ارث برده نمیشوند بلکه پتانسیل آن انتقال داده میشود.
نظریه لیبیدو
از نظریونگ تعریف لیبیدو بسیار با فروید متفاوت است. فروید لیبیدو را یک انرژی جنسی میدانست اما از نظر یونگ، لیبیدو یک انرژی روانی تعمیم یافته بود. از نظر او انرژی روانی ایجاد انگیزه با روش های مختلف عقلانی، معنوی و خلاقانه است که به دنبال حل تعارض ها و رسیدن به لذت است.
پرسونا
پرسونا از نظر یونگ چیزی است که فرد از خودش به بیرون ارائه میدهد و شبیه به یک ماسک دست ساز است که فرد برای تاثیر گذاری بیشتر و یا پنهان کردن خود واقعی از آن استفاده میکند. یک خود موفق با یک پرسونای انعطافپذیر در جامعه حضور پیدا میکند. توصیه یونگ برای ورود به بزرگسالی و حضور در دنیای بیرونی و اجتماعی، داشتن یک پرسونای دوامپذیر است.
درون گرایی و برون گرایی
درونگرایی و برونگرایی مدل برخورد و ارتباط هر شخص با اجتماع و اطرافیان است. بسیاری از افراد هیچ احساساتی را بروز نمیدهند و علاقه دارند که ارتباطشان با دنیای درونشان بیشتر باشد که به آنها افراد درون گرا میگویند. بسیاری از انسانها درونگرایی را با خجالتی بودن همراه میدانند. در مقابل این دسته، دسته دیگری قرار دارد که علاقه بسیار به ارتباط با دنیای اطراف دارند و به خوبی احساسات خود را بروز میدهند که گروه برونگرا هستند.
برای آگاهی بیشتر در زمینه شناخت و نحوه برخورد با افراد درون گرا و همچنین بروگرا کلیک کنید.
روش آزمون های یونگ
فراخوان کلمات : تعدادی از کلمات را بیان میکرد و از مراجع درخواست میکرد که اولین احساسات را نسبت به آن بیان کند و در آن لحظه تمام شرایط مراجع را تحت نظر قرار میداد.
تحلیل رویا : از مراجع خواسته میشد که تمام رویاهایش را بیان کند و یونگ با در نظر گرفتن نمادهای موجود در رویا و بررسی آنها به طور رشتهای به مشکلات شخص پی میبرد.
برای دریافت مشاوره روانشناسی در زمینه روانشناسی تحلیلی میتوانید با مشاوران مرکز حامی هنر زندگی از طریق تلفن ثابت از کل کشور با شماره 9099075228 و از تهران با شماره 9092305265 تماس بگیرید.