مقابله با قانون مورفی یا قانون جذب بدشانسی به چه منظور صورت میگیرد؟ در زندگی همه ی افراد پیش آمده که در مواقعی که به هیچ عنوان، انتظار یک رویداد بد را نداشته اند، یک بدشانسی غیرقابل انتظار اتفاق افتاده و برنامه ها را بهم زده و به این ترتیب قانون مورفی که ریشه در تمایل انسان به اتفاقات بد و منفی دارد، از راه می رسد و ابراز وجود می کند. شناخت ماهیت قانون مورفی، این که زاییده ی تصورات انسان است یا واقعا چنین قانونی وجود دارد و چگونه می توان با آن مقابله کرد؟ برای کسب آگاهی بیشتر در این زمینه از مشاوره تلفنی فردی کلیک کنید.
تصور کنید برای یکی از اهداف خود برنامه ریزی کرده اید و همه ی احتمالات را درنظر گرفته اید، به غیر از این که ممکن است در برنامه ریزی شما به دلیلی غیرمنتظره مشکلی پیش بیاید و دقیقا در لحظه ی موعود که شما قصد دارید، کلید اخر را بزنید یک بدشانسی از راه می رسد و زمانی که اصلا انتظارش را ندارید اوضاع را از کنترل شما خارج می کند، گفته می شود قانون مورفی زمانی که انتظارش را ندارید ظاهر می شود، اما به نظر می رسد در همان زمان با تمرکز بر افکار منفی، انرژی خلق می شود که احتمال بروز یک اتفاق بد را افزایش می دهد به شکلی که می گویند، هر اتفاق بدی که بتواند رخ بدهد، اتفاق می افتد. درواقع می توان گفت قانون مورفی به تفکرات و رفتار انسان برمی گردد.
قانون مورفی برگرفته از نام مهندس نیروی هوایی قرن بستم، ادوارد آلویسیوس مورفی است، که درارتش آمریکا مسئول طراحی و مهندسی موشک و هواپیماها بود، که در یکی از آزمایش های خود در سال 1949 متوجه این قانون شد.
قرار بود در این آزمایش نیروی وارد بر فرد درون موشک، به صورت شبیه سازی شده اندازه گیری شود. اما وجود خطا در اتصال سنسورهای دستگاه شبیه سازی شده، باعث شد مهندس مورفی نسبت به پدیده ی بدشانسی حساس شود و به مسئول این خطا گفت، اگر برای انجام یک کار دو راه وجود داشته باشد، که یکی از آنها فاجعه بار باشد، تو همان را انجام خواهی داد. در این رابطه مطالعه مقاله قانون باور نیز پیشنهاد می شود.
مفهوم بدشناسی غیرقابل انتظار در خلال این آزمایش مطرح شد و تحت عنوان هر خطایی که بتواند رخ دهد حتما رخ می دهد، وارد فرهنگ عامه ی مردم شد. میزان تاثیر این قانون و اهمیت آن در زندگی روزمره افراد باعث شد، نیکلاس اسپارک نویسنده در مورد قانون مورفی کتابی با عنوان تاریخی از قانون مورفی را به چاپ برساند و مقالات زیادی در این باره نوشته شده است. همچنین مطالعه مقاله روش جذب خوش شانسی برای ردک بهتر موضوع پیشنهاد می شود.
اعتقاد به سرنوشت با مفهوم اراده ی آزاد انسان در تضاد است. بنابر اراده ی آزاد، انتخاب هایی که انسان انجام می دهد و پیامدهای آن محصول اراده ی فرد بوده و به او تعلق دارد. اما اگر معتقد به سرنوشت باشید، احتمال خطا و وجود المان هایی که خارج از اراده ی انسان اتفاق می افتد، وجود دارد. شاید ارتباط میان اعمال انسان و قانون مورفی نتیجه ی باور به سرنوشت باشد. در این رابطه مطالعه مقاله روانشناسی رفتار انسان ها پیشنهاد می شود.
قانون مورفی در زمان رویدادهای مختلف، خطای امکان پذیر انسان را نشان می دهد و بیان می کند، که اگر فردی فرصتی برای انجام کار اشتباه داده شود؛ حتما این کار را به گونه ی اشتباه انجام می دهد. درواقع این موضوع نشان دهنده ی اختیار ما در انجام افعال مان است. اما از طرفی عدم کنترل ما را در بسیاری از مواقع نیز نشان می دهد و زمانی که یک اتفاق غیرقابل پیش بینی مثل گیر کردن در ترافیک پیش می آید، هیچ توضیحی برای آن ندارد؛ جز این که کارها به خوبی پیش نمی رود. قانون مورفی شباهت هایی به قانون جذب نیز دارد.
اما مسئله این است که در زمان رویارویی با اتفاقات غیرمنتظره انسان به قوانین دیگر طبیعیت توجهی نمی کند و فقط روی قانون مورفی متمرکز است. در حالی که این قانون از طرف یکی از قوانین دیگر طبیعیت بنام قانون آنتروپی حمایت می شود. از این قانون بیشتر در ترمودینامیک استفاده می شود، که بر طبق آن ما در جهانی زندگی می کنیم که ذاتا تمایل به بی نظمی و آشفتگی دارد.
برای پاسخ دادن به این سوال که آیا این قانون وجود خارجی دارد و آیا صحت دارد که بر روی زندگی انسان تاثیر می گذارد، دیدگاه های متفاوتی وجود دارد که درادامه خواهید دید. در نگاه مردم و با توجه به تجربیاتی که آن ها از رویارویی بسیار زیاد با حوادث غیرقابل انتظار دارند، می توان به وجود و صحت این قانون قائل شد.
شاید مردم در بیان اتفاقات بد از اصطلاح قانون مورفی به روشنی استفاده نکنند و نسبت به وجود آن اطلاع کاملی نداشته باشند، اما اغلب به وجود مقوله ی بدشناسی و همینطور افراد بدشناس اعتقاد دارند و خودشان نیز به کرات با بدشانسی های غیرقابل پیش بینی روبرو شده اند. برای درک بهتر تاثیر شانس در زندگی کلیک کنید.
در دیدگاه روان شناسی اعتقاد راسخی به وجود قانون مورفی به عنوان عامل ایجاد بدشانسی و محرک اتفاقات ناگوار پیش بینی نشده وجود ندارد. بلکه روان شناسی این موضوع را ماحصل باور و ذهن انسان و خطاهای شناختی می داند و مواجهه با این حوادث را اغلب به محدودیت و خطاهای ذهنی نسبت می دهد.
افرادی که با مسائل فیزیک و ریاضی سر و کار دارند، به پدیده ها به شکل علمی نگاه می کنند و برای توجیه اتفاقات به دلایل علمی و منطقی تکیه می کنند. اگر به ایشان در مورد یک پیش آمد غیرمنتظره بگویید، حتما در قوانین فیزیک به دنبال حل مسئله می گردند و پاسخی ارائه می دهند که با قوانین مادی سازگار باشد.
این درست است که قانون مورفی وجود دارد و در بسیاری از مواقع و رویدادهای زندگی خود را اثبات کرده است، تا جایی که در باب آن کتاب ها و مقالات متعددی نوشته شده است و تجربیات متعددی حکایت از وجود و تاثیر قانون مورفی می کنند، اما این قانون در خود، نیروی سحرانگیزی برای تاثیرگذاری بر زندگی انسان ندارد. بلکه انسان به واسطه ی طرز فکر و نگرش منفی خود اغلب به فراخوان این قانون می پردازد و با تمرکز بر اتفاقات بد آن را به زندگی دعوت می کند. دوری از افراد منفی نیز می تواند به کاهش منفی نگری کمک کند.
درواقع تاثیر این قانون به تفکرات و رفتاری انسان برمی گردد. اگر دقت کرده باشید، درست زمانی که بسیار عجله دارید مانعی پدیدار می شود و شما را معطل می کند، در ترافیک گیر می افتید، پشت چراغ قرمز می مانید و اتفاقاتی از این دست که اگر دقت کنید، در آن دقایق تمام نگرانی شما این است، که دیر به مقصد نرسید و تمرکز شما روی دیر نرسیدن باعث می شود، اندیشه منفی درون شما تقویت شود. بهتر است روش های پرورش افکار مثبت را بیاموزید.
متلاطم کردن درونتان بیشتر به پیدایش حوادث غیرمنتظره دامن می زند و حضور قانون مورفی را تقویت می کند. در لحظات حساس اغلب به جای تمرکز بر اتفاقات خوب، بر پیشامدهای ناگوار متمرکز می شویم و آن پیشامد را ناخواسته فراخوان می کنیم. بنابراین انسان در تاثیر گذاری و نتیجه ی قانون مورفی نقش بزرگی دارد.
قانون مورفی برخلاف تصور قانونی علمی نیست، که بتواند به صورت حتمی به اتفاقات ناگوار منجر شود، به این معنا که با برخی پیش بینی ها و جلوگیری از درصد خطا به وسیله ی دقت در برنامه ریزی، می توانید از رویدادهای غیرقابل انتظار پیشگیری کنید. قانون مورفی یک زنگ خطر است، که می گوید هر زمان احتمال اتفاق بدی وجود داشته باشد، آن اتفاق می افتد، بنابراین با اقدامات مراقبتی و همچنین تمرکز بر اتفاقات مثبت می توان از بروز آن جلوگیری کرد. قوانین مورفی که اغلب در اثر بد اندیشی به یک اتفاق پیش می آید و بیشتر حاصل نگرانی از بروز یک رخداد است، عبارتند از قوانین زیر:
فکر کردن به قانون مورفی به عنوان یکی از قوانین طبیعی حیات باعث می شود که لاجرم تاثیر خود را در زندگی بگذارد و به صورت بدشانسی های بی موقع ظاهر شود بنابراین بهترین کار این است که روش های مقابله با آن را بکار ببرید. از جمله اینکه
یکی از کارهایی که برای خلاص شدن از تبعات این قانون می توانید انجام دهید این است که از بروز عواملی که می توانند مشکل ساز باشند جلوگیری کنید. زیرا بر اساس اعتقاد به قانون مورفی هر زمانی که احتمال دهید مشکلی پیش بیاید و برای آن تدبیری نیندیشید حتما آن مشکل پیش خواهد آمد. البته پس از اشتباه، پذیرش اشتباه خود و جبران آن ضروری است.
قانون مورفی بر اساس نظرات ریاضی دانان و محققین پایه و اساس علمی ندارد. بنابراین پس از پیش بینی خطا و پوشش و رفع مشکل، سعی کنید با مثبت اندیشی ذهن خود را از تمرکز بر موارد منفی و مشکل ساز منحرف کنید. زیرا یکی از دلایلی که باعث رخداد حوادث بد در زندگی می شود تمرکز بر افکار منفی و دعوت آنها به زندگی است.
قانون مورفی یا مانیفست بدبینی، تقریبا برای تمامی افراد پیش می آید، نه به این دلیل که توانایی های انسان کمتر از تاثیر این قانون است یاانسان اسیر چیزی به نام سرنوشت است. بلکه به این علت که انسان ذاتا تمایل دارد، به افکار منفی خود دامن بزند. التبه نه هوشیارانه بلکه از سر نگرانی، زیرا سعی کردن برای فرار از چیزی آن را به سمت شما جذب می کند. برای کسب آگاهی بیشتر در این رابطه از مشاوره روانشناسی کلیک کنید.
دیدگاه ها
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای مورد نیاز نشانه گذاری شده اند*