ما از ساعت 9:00 الی 19:00 در خدمت شما عزیزان هستیم!
جردن- خیابان 33 پلاک 50 واحد 7
ما از ساعت 9:00 الی 19:00 در خدمت شما عزیزان هستیم!
جردن- خیابان 33 پلاک 50 واحد 7

ناتوانی در بروز احساسات به چه علت رخ می دهد؟

ناتوانی در بروز احساسات یا آلکسی تایمیا یک اصطلاح برای توصیف مشکلات مربوط به ابراز عواطف است. این اصطلاح به معنی بدون واژه‌ای برای احساسات ترجمه می‌شود. در حالی که این وضعیت به خوبی شناخته شده نیست، تخمین زده می شود که از هر 10 نفر 1 نفر به ناتوانی در بروز احساسات مبتلا است. ناتوانی در بروز هیجانات و احساسات منجر به بروز مشکلاتی در روابط اجتماعی فرد خواهد شد. برای کسب آگاهی بیشتر در این زمینه از مشاوره تلفنی فردی کلیک کنید.  

تماس با مشاور

ناتوانی در بروز احساسات

محققان ناتوانی در بروز احساسات را به عنوان ساختاری توصیف می کنند که به مشکل در تجربه، شناسایی و بیان احساسات مربوط می شود. این یک تشخیص بالینی نیست و متخصصان سلامت روان آن را یک اختلال در نظر نمی گیرند، اگرچه ممکن است در کنار برخی از شرایط سلامت روان رخ دهد. افراد مبتلا به آلکسی تایمیا:
  • مشکلات درون نگری، یا مشاهده فرآیندهای ذهنی و عاطفی خود
  • احساس سردرگمی در مورد احساسات بدنی مرتبط با احساسات را تجربه کنید
  • برای انتقال احساسات خود به دیگران تلاش می کنند
آلکسی تایمیا همچنین تشخیص و پاسخ به احساسات دیگران را برای افراد دشوار می کند. این مسائل می تواند منجر به مشکلاتی در محیط های اجتماعی و روابط بین فردی شود. افرادی که به ناگویی هیجانی مبتلا هستند ممکن است خود را در بیان احساساتی که از نظر اجتماعی مناسب تلقی می شوند، مانند شادی در یک مناسبت شاد، با مشکلاتی توصیف کنند. علاوه بر این، دیگران ممکن است در شناسایی احساسات خود مشکل داشته باشند.چنین افرادی لزوماً بی تفاوتی ندارند. در عوض ممکن است آنها به اندازه همسالان خود احساسات قوی نداشته باشند و ممکن است در مهارت همدلی دچار مشکل شوند.

چرا ناتوانی در بروز احساسات نگران کننده است؟

سه جنبه اصلی که یک انسان را تعریف می کنند عبارتند از: افکار، رفتار و احساسات! تجربه، درک و بیان آنها برای همه زمینه های زندگی مهم است، خواه زندگی کاری، روابط یا عشق به خود. ناتوانی در بروز احساسات فقدان یکی از این جنبه‌های اصلی را نشان می‌دهد، یعنی احساسات قطعاً موضوعی نگران‌کننده هستند. با این حال، برخی از چالش‌های کلیدی که احتمالاً افراد ناگواری با آن مواجه هستند عبارتند از:
  1. فقدان همدلی: همدلی تماماً در مورد احساسات است. فرد مبتلا به ناگویی هیجانی فاقد همدلی است که منجر به مشکلات اجتماعی و روابط بین فردی می شود. به خصوص با در نظر گرفتن زمان فعلی که همدلی یکی از  مهارت های ارتباطی اساسی است، ممکن است فرد مبتلا به ناگویی هیجانی آن را چالش برانگیز بداند.
  2. روابط ضعیف: ناتوانی در درک و بیان احساسات ممکن است فرد را در پرتو بی احساسی قرار دهد. این عدم حمایت عاطفی و درک ممکن است منجر به مشکلاتی در یک رابطه شود.
  3. ارتباط با سایر شرایط سلامت روان: مشخص شده است که آلکسی تایمیا با سایر شرایط سلامت روان مانند افسردگی، اوتیسم، بیماری اسکیزوفرنی، ADHD، PTSD، اختلال پرخوری، اختلالات عصبی و اختلال مسخ شخصیت مرتبط است. افرادی که مبتلا به آلکسی تایمیا تشخیص داده می شوند، در شانس بیشتری برای ابتلا به این شرایط هستند. یا می تواند برعکس باشد که در آن افراد با این شرایط خاص بیشتر احتمال دارد که در زندگی خود ناگویی هیجانی را تجربه کنند. در هر صورت، ناتوانی در بروز احساسات با سلامت روان ارتباطی ندارد.
 ناتوانی در بروز احساسات به چه علت رخ می دهد؟

علل ناتوانی در بروز احساسات

ناتوانی در بروز احساسات به خوبی درک نشده است. این احتمال وجود دارد که ژنتیکی باشد. این وضعیت همچنین ممکن است در نتیجه آسیب مغزی به اینسولا باشد. این بخش از مغز به دلیل نقشی که در مهارت‌ روابط اجتماعی، همدلی و احساسات دارد، شناخته شده است.

1-پیوندهایی با اوتیسم

علائم اختلال طیف اوتیسم گسترده است، اما هنوز کلیشه هایی با این وضعیت مرتبط هستند. یکی از کلیشه های اصلی فقدان همدلی است، چیزی که تا حد زیادی رد شده است.در عین حال، برخی تحقیقات نشان می‌دهد که افراد مبتلا به اوتیسم تا حد نصف منبع معتبر نیز ناگویی هیجانی را تجربه می‌کنند. به عبارت دیگر، این ناتوانی در بروز احساسات است که باعث فقدان همدلی می شود و نه خود بیماری اوتیسم.

2-افسردگی

همچنین ممکن است ناگویی هیجانی را با افسردگی تجربه کنید. در اختلالات افسردگی اساسی و پس از زایمان و همچنین اسکیزوفرنی مشاهده شده است. تحقیقات نشان می دهد که بین 32 تا 51 درصد از افراد مبتلا به اختلالات افسردگی نیز به ناگویی هیجانی مبتلا هستند. افرادی که دوره‌های افسردگی را پشت سر می‌گذارند ممکن است کمتر با احساسات خود هماهنگ باشند، یا دچار کسالت احساسات شوند. سطوح بالای افسردگی و اختلالات خلقی منجر به تمایل بیشتر برای بی حسی عاطفی می شود.

3-ترومای احتمالی

علاوه بر این، این وضعیت در افرادی که تروما را تجربه کرده‌اند، به‌ویژه در اوایل دوران کودکی دیده شده است. ضربه و غفلت در این مرحله ممکن است باعث ایجاد تغییراتی در مغز شود که می تواند احساس و شناسایی احساسات را در مراحل بعدی زندگی دشوار کند.

4-داروها

احساس بی‌حسی از نظر عاطفی می‌تواند یکی از عوارض جانبی برخی از داروهای ضد افسردگی باشد یا داروهایی که اضطراب را درمان می‌کنند. اگر داروی ضد افسردگی مصرف می‌کنید و احساس بی‌حسی می‌کنید، ضروری است که از نزدیک با پزشک خود همکاری کنید. آنها ممکن است انتخاب کنند که دوز شما را تنظیم کنند یا دارو را به طور کلی تغییر دهند.

5-سوء استفاده یا آزار جسمی و عاطفی

مطالعات نشان می‌دهد افرادی که در کودکی مورد آزار عاطفی یا سوء استفاده جنسی قرار گرفته‌اند، در بزرگسالی بیشتر دچار اختلالات عاطفی، از جمله بی‌حسی عاطفی می‌شوند. افرادی که مورد آزار فیزیکی قرار می گیرند ممکن است از نظر عاطفی احساس بی حسی کنند. احساس بی حسی می تواند یک مکانیسم مقابله ای برای جلوگیری از برخورد با یک موقعیت خطرناک و ترسناک باشد.

6-اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)

برخی از افراد به بی حسی عاطفی به عنوان راهی برای مدیریت دردهای عاطفی و فیزیکی روی می آورند. برای افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، این می تواند به صورت اجتناب از افکار، احساسات یا گفتگوهای مربوط به یک رویداد آسیب زا آشکار شود. بی حسی عاطفی می تواند ناشی از سطوح بالای استرس باشد. اگر احساس فرسودگی می کنید، از نظر احساسی یا جسمی خسته شده اید، ممکن است احساس کنید از احساسات خود جدا شده اید.

7-سوء استفاده از مواد

افرادی که از موادی مانند ماری جوانا یا کوکائین سوء استفاده می کنند می توانند سیستم پاداش مغز را تغییر دهند و احساس لذت را بدون دارو سخت تر کنند. استفاده از مواد می تواند باعث جدا شدن فرد از احساسات و فقدان کلی انگیزه و علاقه شود. علاوه بر این موارد دیگری نیز در این مشکل دخالت دارند که در زیر به صورت مختصر اشاره شده است.
  • جنون جوانی:افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است دوره‌هایی را پشت سر بگذارند که در آن احساس بی‌علاقگی کامل و همچنین بی‌حسی  عاطفی می‌کنند.
  • جنسیت: مردان دو برابر بیشتر از زنان در معرض ابتلا به آلکسی تایمیا هستند.
  • وضعیت اقتصادی و تحصیلی: افرادی که سطح تحصیلات پایینی دارند و زمینه اجتماعی-اقتصادی ضعیفی دارند، احتمالاً در زندگی خود دچار ناگویی هیجانی می شوند.
  • هوش هیجانی: افراد با هوش هیجانی پایین احتمالاً می توانند علائم ناگویی هیجانی را نیز نشان دهند.
  • ژنتیک: افرادی که یکی از بستگان نزدیکشان مبتلا به ناگویی خلقی است در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به آن هستند. تحقیقات یک مؤلفه ژنتیکی ناگویی هیجانی را کشف کرده است که با عبارت فوق مطابقت دارد.
  • آسیب مغزی: بر اساس تحقیقات انجام شده، ناحیه خاصی از مغز وقتی آسیب ببیند منجر به سطح بالاتری از ناگویی خلقی در فرد می شود.
  • بیماری ها:تحقیقات همچنین نشان می دهد که این وضعیت ممکن است در برخی بیماری ها و آسیب های عصبی وجود داشته باشد. این شامل: بیماری آلزایمر،دیستونی،صرع،بیماری هانتینگتون،اسکلروز چندگانه، بیماری پارکینسون، سکته،آسیب تروماتیک مغز
 

تشخیص ناتوانی در بروز احساسات

آلکسی تایمیا توسط یک متخصص سلامت روان تشخیص داده می شود. ارائه‌دهنده سلامت روان شما احتمالاً از شما سؤالاتی می‌پرسد و بر اساس پاسخ‌های شما تشخیص می‌دهد. همچنین ممکن است از شما خواسته شود که یک پرسشنامه خود گزارشی ارائه دهید.
آزمایش احتمالی دیگر MRI است که توسط متخصص مغز و اعصاب انجام می شود. این تصاویری از اینسولا در مغز ارائه می دهد. هیچ آزمایش واحدی برای آلکسی تایمیا وجود ندارد، دقیقاً مانند اختلالات عصبی و بیماری های روانی شایع دیگر. تشخیص صحیح ممکن است زمان ببرد.

علائم ناتوانی در بروز احساسات

به عنوان شرایطی که با کمبود احساسات مشخص می شود، تشخیص علائم ناگویی هیجانی می تواند دشوار باشد. از آنجایی که این وضعیت با ناتوانی در بیان احساسات همراه است، ممکن است فرد مبتلا به صورت غیر قابل لمس یا بی تفاوت باشد. با این حال، یک فرد مبتلا به ناگویی هیجانی ممکن است شخصاً موارد زیر را در زمینه های اجتماعی تجربه کند:
  • احساس خشم
  • گیجی
  • مشکل "خواندن چهره"
  • درد و ناراحتی
  • پوچی
  • افزایش ضربان قلب
  • کمبود محبت
  • وحشت
این وضعیت همچنین ممکن است تفسیر تغییرات بدن را به عنوان پاسخ های احساسی برای فرد دشوار کند. به عنوان مثال، ممکن است در ارتباط دادن قلب تپنده به هیجان یا ترس مشکل داشته باشید، اما همچنان می توانید تصدیق کنید که در حال تجربه یک واکنش فیزیولوژیکی هستید. در این رابطه مطالعه مقاله طرحواره بازداری هیجانی پیشنهاد می شود.  

درمان ناتوانی در بروز احساسات

آلکسی تایمیا یک اختلال نیست، اما درمان و مدیریت آن برای اطمینان از بدتر نشدن آن و تبدیل شدن به یک وضعیت سلامت روان یا بدتر شدن علائم آن توصیه می شود. در ادامه برخی از بهترین روش های درمان برای ناتانی در بروز احساست بیان می شود. برای شروع، می توانید یکی از آنها را انتخاب کنید، یا آنها را به صورت ترکیبی برای بهترین خروجی امتحان کنید.

1-جستجوی کمک حرفه ای

همانطور که در بالا توضیح داده شد، اولین اقدام برای مقابله با ناگویی هیجانی، جستجوی کمک حرفه ای است. متخصصان بهداشت روان دارای مجوز و آموزش دیده می توانند به شما کمک کنند تا برای شناسایی و ابراز احساسات مجدداً یاد بگیرید. روش های درمانی مختلفی وجود دارد که در آنها شما فرصتی برای شرکت در فعالیت هایی دارید که به بهبود سلامت عاطفی شما کمک می کند. این شامل درمان هایی مانند:

ناتوانی در بروز احساسات به چه علت رخ می دهد؟
2-تمرین ذهن آگاهی

توجه به آنچه در اطراف شما و درون شما می گذرد می تواند یکی از گام های ممکن برای توسعه شناخت عاطفی باشد. توجه به پاسخ های فیزیولوژیکی خود مانند زمانی که فرد مورد علاقه خود را می بینید یا تماشای یک فیلم احساسی می تواند به شما کمک کند از نظر عاطفی آگاه شوید. برای شروع با تمرکز بر ضربان قلب یا نفس خود هر بار که با هر موقعیت احساسی روبرو می شوید. به این ترتیب شما قادر خواهید بود واکنش ها و احساسات بدن خود را کنترل و همگام سازی کنید. برای کسب آگاهی بیشتر درباره ذهن آگاهی کلیک کنید.

3-حفظ یک دفتر خاطرات

نشان داده شده است که نوشتن رسا توانایی فرد را در تشخیص احساسات افزایش می دهد. در ابتدا، ممکن است برای شما دشوار باشد که احساس خود را بنویسید، اما می‌توانید از دستورات استفاده کنید، به آنها پاسخ دهید و سفر خودکاوی خود را آغاز کنید. یا اگر نمی خواهید مستقیماً با شناسایی احساسات خود شروع کنید، روز خود را مشاهده کنید و آن را در دفتر خاطرات خود یادداشت کنید.خاطره نویسی به شما کمک می کند تا تمرین نوشتن خود را شروع کنید که با گذشت زمان می تواند به سمت احساسات هدایت شود.  

نکاتی برای مقابله با ناتوانی در بروز احساسات

یکی از گام‌های ممکن برای شناخت عاطفی این است که به واکنش‌های فیزیولوژیکی خود توجه داشته باشید. برخی تحقیقات اهمیت شروع با ضربان قلب را نشان داده اند.توجه کنید که آیا ضربان قلب شما در شرایط خاص بالا می رود یا خیر، و احتمالات علت این امر را بررسی کنید. مانیتور ضربان قلب یا ساعت تناسب اندام نیز می تواند کمک کننده باشد. برای مثال، با تمرین، بهتر می توانید خشم را از هیجان و انواع ترس تشخیص دهید.
همچنین مهم است که به خاطر داشته باشید که احساسات منفی به اندازه احساسات مثبت مهم هستند. یادگیری نحوه شناسایی این احساسات و کار با آنها می تواند به شما کمک کند احساس رضایت از زندگی داشته باشید.  

سخن آخر

ناتوانی در بروز احساسات به طور گسترده ای شناخته نشده است، اما این وضعیت برای بیش از چهار دهه مورد مطالعه قرار گرفته است. این بیماری در افرادی که در تشخیص و بیان احساسات مشکل دارند نشان داده می شود و اغلب با یک بیماری زمینه ای عصبی یا اختلال سلامت روان همزمان است.
اگرچه این وضعیت به طور ذاتی خطرناک نیست، اما ممکن است به طور ناخواسته منجر به مشکلات بین فردی و روابط شود. خبر خوب این است که روش‌های درمانی در دسترس هستند که می‌توانند به شما در بهبود مهارت‌های سلامت روان کمک کنند. این نه تنها به روابط با دیگران کمک می کند، بلکه مهمتر از آن، ممکن است شما نیز احساس بهتری داشته باشید. در صورت نیاز به اطلاعات تکمیلی با مشاوره روانشناسی حامی هنر زندگی مشورت نمایید.

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های مورد نیاز نشانه گذاری شده اند*