اختلال شخصیت قربانی ناشی از سبک فرزند پروری والدین است. ممکن است شما احساس کنید که هیچ کنترلی بر شرایط و دیگران ندارید و یا اطرافیانتان برای شما تصمیم گیری می کنند. گاهی اوقات هم ممکن است این احساس را داشته باشید که اتفاقات ناخوشایند بدون خواست خودتان به سمت شما هجوم می آورند. اگر فکر کنید که اطرافیان مسئول وظایف و موقعیت های زندگی شما هستند پس ممکن است ذهنیت قربانی داشته باشید. اختلال شخصیت قربانی به فرد اجازه نگرش درست به مشکلات و مسائل را نمی دهد و توانایی حل مسئله کاهش می یابد. برای کسب آگاهی بیشتر از مشاوره تلفنی فردی مشورت بخواهید.
فردی که دارای شخصیت قربانی است فکر میکند که تمام درها به رویش بسته است. او تصور می کند که دیگر هیچ امیدی برای ادامه زندگی ندارد و کارش تمام شده است. تمام دنیا می خواهند او را به زمین بزنند و هیچکس خوشبختی و شادی او را نمیخواهد. فردی که این شخصیت را دارد حس می کند همه انسانها مسئول بدبختی و رنج و عذابش هستند. در کلمات او نفرت از زمین و زمان و هر فردی دیده میشود. چنین شخصی دوست دارد اگر پشت سر کسی غیبت می کند طرف مقابل هم متقابلاً آن کار را انجام دهد. افراد دارای شخصیت قربانی از عذاب کشیدن لذت می برند. مظلوم نمایی می کنند. شاید به حرفها و نصیحت های دیگران گوش دهند اما از آخر کار خودشان را میکنند. ازدواج با چنین افرادی به هیچ وجه توصیه نمی شود.
کسی که ذهنیت یک انسان قربانی را دارد حس می کند اگر بخواهد کاری هم انجام دهد که برایش سودی دارد به نتیجه نمی رسد و بقیه مخالف آن هستند. حتی ممکن است راه هایی وجود داشته باشد که بتواند برای رفع اوضاع کمک کند اما این افراد مسئولیت را قبول نمی کنند و احساس می کند تمام کارها از کنترل آنها خارج است. حتی ممکن است شخصیت قربانی مسائل را فردی کند و در مورد اموری که به او هیچ ارتباطی هم نداشته باشند آن را به خود نسبت دهد. در این رابطه مطالعه مقاله مثلث کارپمن نیز پیشنهاد می شود.
برخی از علائم و نشانه های شخصیت قربانی وجود دارد که اگر اطمینان ندارید این ذهنیت را دارید بهتر است به نشانههای بالقوه آن نگاهی بیاندازید:
افرادی که ذهنیت قربانی بودن را دارند معمولاً تمایل به سرزنش دیگران دارند. از مسئولیت های زندگی فرار می کنند آن را به شانه دیگران میاندازند. آنها ممکن است در برابر جزئیات و مسائل بسیار کوچک واکنشهای بزرگ نشان دهند و بیش از حد مراقب اطرافیان باشند. ممکن است فکر کند که همه مردم نیت بدی در موردشان دارند. این افراد ممکن است احساس کنند بقیه راحت تر از آنها هستند و از این رو تلاشی برای راحتی نمی کنند. وقتی دیگران احساس همدردی و ترحم با آنها داشته باشند آن موقع شاید احساس راحتی کنند چرا که به دنبال همین هستند.
هر چند این نکته قابل درک است که بعد از یک اتفاق ناخوشایند احتمال دارد چنین احساسی داشته باشید اما واقعیت این است که همیشه عوامل مختلفی برای هر شرایط نامطلوبی وجود دارد. شاید نتوانید آنچه را که در گذشته برای شما رخ داده است عوض کنید اما به احتمال زیاد می توانید برای آنچه در آینده اتفاق میافتد کنترل داشته باشید. افزون بر این موقعی که افراد دیگر تلاش میکنند به شما کمک کنند احتمالا خودتان را ترحم کنید و این توجیه را داشته باشید که هیچ مشکلی نخواهد داشت.
در واقع شما می خواهید برای خودتان متاسف باشید و نه اینکه دنبال یک تغییر بگردید. هرچند عیبی ندارد که از آنچه برای شما رخ داده احساس بدی داشته باشید و مطمئن باشید که احساسات ناخوشایند تان را برطرف میکنید اما کسانی که طرز فکر قربانی بودن دارند بهتر است به احساس دلسوزی نسبت به خود پایان دهند و برای تغییر و بهبود شرایط دست به کار شوند. در غیر این صورت احساس قربانی بودن و ناتوانی تا آخر عمر گریبانگیر آنها خواهد بود.
به این نکته توجه کنید که زندگی هیچکس بدونه چالش نیست و اگر حس می کنید کاری که انجام می دهید هیچ فرقی برای ایجاد نمیکند پس بقیه عمرتان را در یک نبرد پر سر و صدا میگذرانید. یک شخص قربانی معمولاً حتی وقتی که دیگران با او کاری ندارند آنها را مقصر شرایط فعلی اش میداند. بهتر است که احساس شفقت و همدلی را خودتان به خویشتن دهید قبل از این که انتظار داشته باشید دیگر این کار را برایتان انجام دهند. برای آشنایی با مهارت همدلی کلیک کنید.
یکی از دلایل شکل گیری شخصیت قربانی این است که معمولاً این افراد تجربیات آسیب های زیادی در گذشته شان داشتند که باعث شده آنها را درونی کنند و تا مدت زیادی با همین ذهنیت تا حال حاضر زندگی کنند. آنها ممکن است چندین موقعیت منفی داشتند مخصوصاً در دوران کودکی خود که هیچ گونه احساس کنترلی بر آنها نداشتند و یا دیگران هم در آن زمینه نتوانستند به آنان کمک کند.
درد عاطفی همیشگی که سبب میشود این افراد احساس ناتوانی یا گرفتاری داشته باشند و شرایط را غیر قابل تغییر بدانند. در نتیجه به راحتی از هر تلاشی دست می کشند و اجازه می دهند هر آنچه که پیش آمد را بپذیرند. همین عامل باعث می شود که ذهنیت قربانی در وجودشان شکل بگیرد. ممکن است در گذشته افرادی به اعتماد آنها خیانت کردهاند و این احساس را به آنها منتقل کردند که نمیتوانند دیگر به افراد آینده مانند همسرشان یا پدر و مادرشان اعتماد داشته باشند.
قربانیان معمولاً در اثر ارتباط با محیط از جمله پدر و مادر خود به این نوع از رفتار گرایش پیدا کردند. بسیاری از رفتارهای آنها ماحصل شیوه فرزندپروری نادرست والدین خود است. اینکه یک کودک در بزرگسالی شخصیتی قلدر باشد یا تبدیل به قربانی ترسو شود به تربیت او تا حد زیادی وابسته است. نقش سبک های فرزندپروری والدین و عقاید و باورهای آنها در مورد اجتماعی شدن میتواند علت انزوای اجتماعی باشد که شامل کاهش در کشف موقعیت های اجتماعی جدید پیروی اجتماعی هوشیاری اجتماعی و اضطراب به همراه نگرشهای منفی در مورد خود ارزشمندی پایین و پذیرش جایگاه های اجتماعی پایین میباشد.
هر چند گوشه گیری و انزواطلبی اجتماعی به عنوان یک ویژگی توصیف کننده افراد قربانی است اما به منظور توصیف نگرش های فرزندپروری که با شرایط قربانی در ارتباط است شرح داده میشود. کودکانی که در گروه همسالان غمگین و نا ایمن بودند به احتمال زیاد پدر و مادر هایی داشتند که در مقایسه با کودکانی که از لحاظ اجتماعی شایسته بودند رفتارهای قدرت طلبانه نشان میدادند و ناراحتی ایجاد میکردند.
به گفته برخی از روانشناسان والدین کنترل گر از نحوه فرزندپروری استفاده می کنند که فرزندانشان با عزت نفس پایین و اعتماد به نفس کم در موقعیتهای اجتماعی تربیت میشوند. مادران کودکان دارای شخصیت قربانی گرایش به انزوا در تعاملات اجتماعی دارند و به طور کلی والدین کودکان گوشه گیر اجتماعی شوخطبعی و خود انگیختگی کمتری در مقایسه با والدین سایر کودکان که دارای شایستگی اجتماعی هستند، دارند. رایج ترین ویژگی های قربانی در دوران کودکی ترسو بودن حساسیت استرس ناامن بودن و احتیاط بیش از حد است. این افراد به ندرت در آزار و اذیت مشارکت می کنند و معمولاً دارای جثه ریز و اندام ظریفی هستند.
قربانی بودن قطعاً نتایجی در روح و روان افراد دارد. کسی که مدتهاست این ذهنیت قربانی بودن را در وجودش حمل می کند ممکن است چنین احساساتی را تجربه کند:
اگر شما با تمام نشانه های یک فرد قربانی شناخته می شوید ممکن است از خودتان بپرسید که چگونه میتوانید به این ذهنیت پایان دهید. رعایت برخی از نکات زیر به شما در این زمینه کمک می کند:
معمولاً تلاش برای فردی که ذهنیت قربانی را دارد خسته کننده است چراکه آنها مسئولیتهای زندگی خود را قبول نمیکنند و اینگونه به نظر می رسد که فقط اطرافیان را مقصر می دانند. با انجام روش های زیر می توانید تا حدی به شخصیت قربانی کمک کنید:
همدلی کردن با انسان هایی که این شخصیت را دارند برای یک یا دوبار مشکلی ندارد. شاید برای همه انسانها پیش بیاید که گاهی اوقات دوست دارند نقش قربانی را بازی کنند تا حس ترحم دیگران را بخرند. اما این موارد اگر کم پیش بیاید کاملاً طبیعی است. مریم اگر دیدید قربانی بودن کسی کمر اشکالی ندارد که با او همدلی کنید. همدلی به معنی تایید احساسات آنها نیست بلکه همدلی به این معنا است که از زاویه دید دیگران به دنیا بنگرید و احساس و نیازشان را در همان لحظه حدس زده و به زبان بیاورید. در این مورد داشتن مهارت های ارتباطی قوی لازم است.
متاسفانه برخی از افراد در کل زندگی شان این احساس قربانی بودن را دارند و آنها همیشه همدلی میخواهند. این افراد دائماً به بقیه میگویند چقدر بدبخت هستند تا به این راحتی بتوانند توجه دیگران را به دست بیاورند. در چنین شرایطی بهتر است رفتارهای قاطعانه با آنها داشته باشید. مثلاً اگر میگویند مردم جامعه خیلی بد شده اند با جواب قاطعانه این گونه بگویید که میخواهید مردم جامعه چطوری باشند. هنگام برخورد با افراد قربانی پرسیدن این سه سوال کمک کننده است.
اول اینکه خواستههایشان را بدانید. بعد از آنها بپرسید برای رسیدن به خواسته هایشان چه کارهایی می توانند انجام دهند و سپس بخواهید برایتان بگویند که آیا با شکایت کردن اوضاع بهتر میشود؟ حواستان باشد که اگر فردی برای بار اول پیش شما درد و دل و ابراز ناراحتی کرد این سه سوال را نپرسید چرا که در تضاد با احساس همدلی و درک احساسات او است. روش پرسیدن ساعت برای کسانی است که همیشه احساس قربانی بودن دارند. برای کسب آگاهی بیشتر از مشاوره روانشناسی تلفنی مشورت بخواهید.
ممکن است افراد زیادی را دیده باشید که نشانه های شخصیت قربانی دارند به این برد خود عادت کردهاند. اگر شما هم حس قربانی بودن دارید بدانید که تقصیر شما نیست و عوامل زیادی وجود دارند که این وضعیت را در وجودتان تثبیت کرده اند. برای اینکه تبدیل به فردی شوید که میخواهید اولین راه این است که ذهنیت قربانی بودن را از خودتان خارج کنید این کار شاید به راحتی امکانپذیر نباشد. چرا که معمولاً آسیب ها و زخم هایی که افراد از دوران کودکی خود خوردهاند در شکل گیری شخصیت قربانی نقش زیادی دارد. در همین زمینه توصیه میشود از مشاوره روانشناسی با تجربه کمک بگیرید.
دیدگاه ها
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای مورد نیاز نشانه گذاری شده اند*