ما از ساعت 9:00 الی 19:00 در خدمت شما عزیزان هستیم!
جردن- خیابان 33 پلاک 50 واحد 7
ما از ساعت 9:00 الی 19:00 در خدمت شما عزیزان هستیم!
جردن- خیابان 33 پلاک 50 واحد 7

رفتار درمانی دیالکتیکی | معرفی راهبرد های درمانی DBT

رفتار درمانی دیالکتیکی از نوع رفتار درمانی شناختی است که توسط مارشال لینهان پایه‌گذاری شده است. این نوع درمان با هدف کمک به اختلالات شخصیت مرزی گسترش داده شده است. هرچند رفتار درمانی دیالکتیکی برای درمان انواع مختلف اختلالات روانشناختی هم استفاده می شود. با توجه به اهمیت رفتار درمانی دیالکتیکی در درمان بسیاری از بیماری ها در مقاله امروز به آن پرداخته شده است.  

تماس با مشاور


رفتار درمانی دیالکتیکی چیست؟

آنها معتقدند که اصطلاح دیالکتیک به این عقیده اشاره دارد که حقیقت نتیجه تنش دائمی بین اهداف یا موضوعات مختلف است. هر اتفاقی که تز نامیده می شود گرایشی به تولید یک نیروی مخالف خود دارد که آنتی تز نامیده می‌شود و تضاد میان اهداف و اندیشه ها از طریق خلق یک اتفاق جدید که سنتز نامیده می‌شود برطرف خواهد شد. سنتز عبارت است از حفظ نتایج صحیحی که از تقابل دو مقدمه پیشین ناشی می شود.
بنابراین این جهان از این اصطلاح برای اشاره به واقعیت بیمار مرزی استفاده می‌کند تا بگوید که لازم نیست جهان و حقیقت جهان را به دو بخش کاملا سیاه و کاملا سفید دو تکیه کند بلکه می‌تواند به سنتزی از اهداف و موضوعات متضاد برسد. یعنی به جای اینکه دوست معشوق یا همسر کاملا بد یا تز و کاملاً خوب یا آنتی تز فرض یا تصور شود می‌تواند انسانی با مجموعه‌ای از ویژگی‌های مثبت و منفی در نظر گرفته شود یعنی سنتز.
در واقع دیالکتیک به ماهیت اساسی واقعیت اشاره دارد و آن را به عنوان امری پیوسته بین حالت سایکوتیک و نوروتیک، بین زن و مرد، بین موضع پارانوئید شخصیت اسکیزوئید و موضع افسرده وار، بین ترس از شی و نیاز به شی، بین درون و بیرون و بین ذهن و بدن گیر افتاده اند.

رفتار درمانی دیالکتیکی | هسته مرکزی مشکل

در واقع هسته مرکزی مشکل در اختلال شخصیت مرزی تعارض بین نیاز به ارتباطات نزدیک از یک سو و کناره گیری از صمیمیت از سوی دیگر است. در این اختلال تداوم تعارض های اینچنینی یک شکست دیالکتیکی تلقی می‌شود زیرا دیدگاه آرزوها و امیال متضاد هنوز به مرحله سنتز نرسیدند. نکته دیگر اینکه لینهان از واژه دیالکتیک استفاده می‌کند تا تناقض به‌ظاهر متناوب خاصی را که درمانگر می باید در برابر بیمار مرزی اتخاذ کند توضیح دهد یعنی پذیرش بیمار همان گونه که هست و در عین حال کمک به او برای تغییر یافتن. دروازه دیالکتیک اصلی در این رویکرد یکپارچگی و وحدت پذیرش و تغییر است.
به این معنا که آرزوی تغییر تجربه دردناک باید با تلاشی مشابه برای یادگیری پذیرش درد های غیر قابل اجتناب و ناگزیر زندگی متعادل شود. اگر درمانجو نتواند دست کم به طور موقت درد ناشی از مشکلات دیگر را تحمل کند کار کردن بر روی مشکلات او نا ممکن است. ناتوانی برای پذیرش رفتار خود هرگونه توانایی برای تغییر را منع می کند زیرا به کناره‌گیری و اجتناب و یا واکنشهای هیجانی مانند خشم یا شرمناکی شدید منتهی می‌شود.

درک نشدن سطح پریشانی

تصور بر آن است که اگر درمانگر در درمان تنها بر راهبردهای تغییر متمرکز شود بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اغلب احساس خواهند کرد که سطح پریشانی و ناراحتی آنها درک نمی‌شود و حتی این احساس در آنها ایجاد می‌شود که به خاطر مشکلات شان سرزنش می شود و در نتیجه منجر به کاهش نسبت به درمان یا کناره گیری از درمان واکنش نشان دهند.
از سوی دیگر درمانی که کاملاً بر پذیرش تمرکز داشته باشد جدی بودن رنج بیمار و نیاز فوری به ایجاد تغییر را نادیده می گیرد. از این رو است که اختلال شخصیت مرزی راهبردهای تغییر درمان های سنتی شناختی رفتاری را با راهبردهای پذیرش برگرفته از آموزه ها و اعمال ذن ترکیب می کند.  
رفتار درمانی دیالکتیکی

اهداف درمانی

در جلسات اولیه اهداف مورد نظر با بیمار در میان گذاشته می‌شود و درمانگر و درمانجو پیرامون آنها بحث می کند. به منظور موفقیت درمانی لازم است که درمانگر تعهدی از درمانجو بگیرد مبنی بر اینکه در راستای نیل به اهداف درونی حرکت کند.
در مواردی که بیمار و درمانگر در مرحله پیش از شروع درمان هستند و تمرکز اصلی درمانگر در ارزیابی و آشناسازی بیمار با دیالکتیک از بیماران خواسته می شود تا درباره سه موضوع عمده تعهد کتبی بدهند: برای یکسال دست به رفتارهای خود زنی نزنند، برای رفتارهایی که موجب تداخل درمان‌ میشود کار کرده و با درمانگر همکاری کند و برای یک بازه زمانی مشخص درمان را ادامه بدهند. برای دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه رفتار درمانی و رویکردهای آن کلیک کنید.

1-کاهش رفتارهای تهدید کننده زندگی

هدف در درمان دیالکتیکی کنترل رفتارهای خودکشی گرایانه است که مستقیماً بر اساس مولفه های جدی اندیشه پردازی خودکشی و رفتارهای شبه خودکشی به کار برده می شود مانند اعمال خود آسیب رسانی عمدی مثل اقدام به خودکشی و رفتار صدمه به خویشتن. توجه اولیه به رفتارهای خودکشی گرا به دلیل ارتباط آنها با اقدام به خودکشی به نظر می رسد که از اهمیت بالایی برخوردار باشد.
درمانگر دیالکتیکی تلاش می‌کند تا رفتارهای خودکشی گونه را با رفتارهای مقابله‌ای کارآمد تر جایگزین کند. توجه به رفتارهای شبه خودکشی بیمار را از این نکته که چنین رفتاری برای درمانگر مهم است آگاه می‌کند. این دیدگاه دلسوزانه درمانگر در تقابل با تجربه بسیاری از بیمارانی است که از محیط های بی اعتبار ساز آمده اند. درمانگر یک پیشامد احتمالی واضح را برای بیمار مطرح می کند این که وی نمی‌تواند درباره مسائل مورد علاقه بیمار بحث کند مگر اینکه خطر رفتارهای خودکشی گرا را به حداقل برسد.

2-رفتار درمانی دیالکتیکی | کاهش رفتارهای مخل درمان

بعد از کم شدن رفتارهای خودکشی گرایانه درمانگر با هدف دوم مواجه می‌شود یعنی رفتارهایی که با روند درمان تداخل می کند. چنین رفتاری به هرگونه پاسخگویی درمانگر یا بیمار اطلاق می شود که هدایت و مسیر ادامه درمان را مورد تهدید قرار می‌دهد. اندیشه بنیادی از این قرار است که چنانچه بیمار به طور منظم برای درمان مراجعه نکند درمان موثر واقع نخواهد شد. برای دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه علل خودکشی کلیک کنید.
چنین رفتارهایی شامل جر و بحث زیاد دیر آمدن یا کل نیامدن به جلسات درمان، امتناع از کار کردن در جلسه درمانی، عدم انجام تکالیف خانگی یا عدم مطالعه راهنماهای درمانی، تماس‌های تلفنی با درمانگر در ساعات ناموجه، سرزنش قربانی و رفتارهای مشابه می شود. لینهان معتقد است که رفتارهای مخل درمان اغلب انعکاسی از الگوهای رفتاری تعمیم یافته بیمار و درمانگر است. برای مثال جر و بحث زیاد و تلاش برای پرقدرت جلوه کردن در یک جلسه درمانی ممکن است انعکاسی از یک ترس تعمیم یافته از فقدان کنترل در موقعیت هایی باشد که افراد دیگر قدرت و کنترل بالایی بر روی امور و منابع مهم دارند.
عدم انجام تکالیف خود بازنگری اگر مکرراً دیده شود ممکن است نشان دهنده مشکلاتی بنیادی در مدیریت و کنترل خود باشد به ویژه مشکلات پیرامون غلبه بر الگوهای رفتاری وابسته به خلق. در یک سطح مشترک رفتارهای مخل درمان را درمانگر و بیمار می خواهند شناسایی کنند و این درک را به موقعیت های مشابه در خارج از محیط درمانی تعمیم دهند.

3-کاهش رفتارهای مخل کیفیت زندگی

این رفتارها مستقیماً موجب تهدید زندگی نمی‌شوند اما کیفیت سالم زندگی را تهدید کرده و مانع شانس و فرصت بیمار برای رسیدن به یک زندگی سطح بالاتر می شوند. برای مثال این رفتارها شامل موارد زیر می شود: تکانشگری، رانندگی بی محابا، بی بند و باری جنسی، ادامه روابط بین فردی مخرب و ناکارآمد، رفتارهای پرخطر، سوء مصرف مواد مخدر، اختلالات خوردن، افسردگی، بی‌خانمانی، دوره‌های بیکاری طولانی مدت، مشکلات بین فردی که با فقدان کنترل هیجانی همراه بوده و منجر به رفتارهای ضد اجتماعی مانند درگیری فیزیکی می شود.
درمانگر به بیمار درباره آسیب زا بودن این رفتار ها آموزش می‌دهد و روشن می‌کند که چرا رفتارهای مختلف درمان باید متوقف شود. بنابراین راهبرد اول در برخورد با چنین رفتارهایی تعهد به تغییر است. اینکه چه رفتارهایی مختل کننده کیفیت زندگی بیمار هستند مسئله ای است که میان بیمار و درمانگر به بحث گذاشته می‌شود.

4-رفتار درمانی دیالکتیکی | افزایش مهارتهای رفتاری

آموزش مهارت های بین فردی، مهارتهای تحمل پریشانی، مهارتهای تنظیم هیجان و مهارت‌های هوشیاری فراگیر مرکزی از جمله مهارتهای رفتاری هستند. برای مثال مهارتهای ذهن آگاهی شامل موارد زیر است: مشاهده کردن، شرح و توصیف حالات هیجانی، دیدگاه قضاوت گرانی نداشتن، هوشیار بودن و تمرکز بر آن‌چه که در یک موقعیت خاص کارا و موثر است. برای دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه مهارت های ارتباطی کلیک کنید.
برای مثال در آموزش هوشیار بودن کامل درمانگر بیمار مرزی را تشویق می کند تا افکار و هیجانات را به طور کامل تجربه کند بدون اینکه آنها را سرکوب کند در مورد آنها قضاوت ارزشی کند و هیجانات ثانویه مانند شرم و گناه را تجربه کند. با توجه به اینکه تحریک پذیری هیجانی مشخصه عمده رفتار دیالکتیک است لذا آموزش مهارتهای تنظیم هیجانی نقشی اساسی در درمان این اختلال دارد. مسئله دیگر که نقش مهمی دارد آموزش تحمل پریشانی است که بیمار را جهت پذیرش و کنار آمدن با محیط و هیجانات دردناک به صورت همزمان آماده می کند.
بنابراین یک عمل دیالکتیکی میان دو گروه از مهارت ها صورت می گیرد: تحمل پریشانی مربوط به توانایی دیدن و آگاهی داشتن از هیجانات افکار و محیط بدون اقدام به تغییر و یا کنترل هر گونه عامل می باشد. آموزش تحمل ناکامی به بیمار می آموزد تا هم هیجانات و هم محیط پیرامون فعلی خود را با نگاهی عاری از قضاوت بپذیرد.

5-کاهش فشار روانی پس از سانحه

تحقیقات زیادی شیوه فشار روانی پس از سانحه و تظاهرات آن را در جمعیت مرزی مورد کاوش قرار داده‌اند. در بسیاری از این مطالعات بر روی سوء استفاده جنسی چه در کودکی و بزرگسالی به عنوان یک واقعه تروماتیک اولیه تمرکز می گردد. به یک دلیل کاملاً ساده فشار روانی پس از سانحه پنجمین هدف درمان انتخاب شده است: اگر قرار است که درمان علامتی فشار روانی پس از سانحه با موفقیت همراه باشد بیمار اول از همه باید زنده بماند، امنیت داشته باشد و توانایی ادامه درمان در او تقویت شود.
از طریق تمرکز بر رفتارهای محل زندگی و مخل درمان بیمار مهارت هایی را کسب می کند که وی را جهت مقابله موثر با فرآیند حل و فصل گذشته تروماتیک کمک می‌کند.

6-افزایش احترام به خویشتن

احترام به خویشتن شامل پرورش جنبه های گوناگون مثبت خود مانند احترام به خود، اعتماد به خود و آرام کردن یا تفکیک خود می شود. دف بر روی توانایی بیمار جهت دوست داشتن خود اعتماد به حس خود اعتماد به هیجان ها و رفتارها متمرکز می شود. احترام به خود عزت نفس و توجه به خویشتن خویش تحت تاثیر عواملی مانند اعتباربخشی تقویت و حفظ کنترل قرار می‌گیرد.
اگرچه موفقیت در تحقق اهداف قبلی حداقل به سطوح متوسط از خود اعتباردهی و کنترل خویشتن منجر می‌شود با این حال بسیاری از بیماران زمانی که در می یابند هیچ لزومی ندارد که هویت خودشان را برحسب حالات هیجانی رفتارها یا برچسب های تشخیصی تعریف کند درباره مسائل مربوط به هویت همچنان گیج و آشفته باقی می‌ماند. اعتماد به خویشتن به گونه‌ای کاملاً معنی دار در تعامل با احترام به خویشتن قرار می گیرد. مهارت آموزی و اعتباربخشی توسط درمانگر حس اعتماد به خود بیمار را به واسطه کسب این احساس که وی در این محیط اطرافش را درک می‌کند افزایش می دهد.
علاوه بر این نائل آمدن به اهداف فردی حل و فصل احساس های بی کفایتی و دستیابی به احساس های رهایی و شادکامی از دیگر هدف های درمانی دیالکتیکی هستند.  
رفتار درمانی دیالکتیکی

راهبردهای درمان

درمانگر دیالکتیکی به اهدافی که ذکر شد با ۵ دسته راهبرد وسیع که تمامی آنها شامل دست کم یک جفت خرده راهبرد دیالکتیکی است نزدیک می شود:

1-راهبردهای اعتباربخشی

این راهبرد هسته مرکزی درمان دیالکتیکی و قلب درمان تشکیل می دهد. اعتباربخشی واضح ترین راهبرد پذیرش به حساب می‌آید. در حالی که راهبردهای مسئله گشایی صریح ترین مثال برای توضیح راهبردهای تغییر هستند و هنگام تعامل با بیماران مرزی هر دو راهبرد مسئله گشایی و اعتباربخشی به کار گرفته می شود هرچند که  استفاده از آنها با توجه به هر درمانجو و موقعیت فعلی و آسیب‌پذیری‌های متفاوت خواهد بود.
بسیاری از بن بست هایی که در طول درمان پیش می آید از عدم تعادل در استفاده از این راهبردها ناشی می شود. درمان جویان مبتلا به اختلال شخصیت مردی که با دردهای هیجانی شدید به درمان مراجعه می‌کنند غالباً از درمانگر می خواهند که برای تغییر دردهای آنها دست به کاری بزند. در چنین مواقعی خیلی وسوسه کننده خواهد بود که با اصلاح طرحواره ها، مفروضه ها، افکار غیرمنطقی، انتقاد از رفتارهای بین فردی و انگیزه‌هایی که در مشکلات بین فردی نقش دارند تجویز دارو برای تغییر کژکاری های بیولوژیک و روش های این چنینی انرژی درمان را صرف تغییر درمانجو کنید.
اعتباربخشی شامل سه گام می شود: مشاهده و توصیف واکنش های هیجانی و شناختی و همچنین الگوهای رفتاری بیمار، تاکید بر موقعیت یا وضعیت دردناک بیمار و پذیرش و ارتباط برقرار کردن همیشگی با بیمار بدون توجه به اینکه عقلانیت در رفتارهای وجود دارد یا خیر. در این زمینه میتوانید از مشاوره تلفنی فردی نیز کمک بگیرید.

2-راهبردهای مسئله گشایی

هدف این راهبرد کمک به پرورش سبک حل مسئله فعال و کارآمد است. ایجاد تعادل بین فهم همدلانه و مداخلات معطوف به افزایش خود مثبت و بهبود راهبردها و مهارت های حل مسئله بی‌نهایت مهم است. در رفتار درمانی دیالکتیکی فرآیند مسئله گشایی از دو مرحله تشکیل می شود. گام اول آن بر درد و پذیرش مشکل و گام دوم بر ایجاد و اجرای راه‌حل‌های جایگزین تمرکز می‌کند. مرحله اول مسئله گشایی تحلیل رفتاری را به خدمت می‌گیرد و شامل کسب بینش نسبت به الگوهای رفتاری تکراری و دادن اطلاعات آموزشی درباره اصول رفتار هنجارها و مسائلی از این دست می شود.
مرحله دوم مسئله گشایی با به‌کارگیری تحلیل راه‌حل به دنبال روشهای تغییر است. زمانی که مشکل مورد نظر مشخص شد مسئله گشایی با تلاشهای فعالانه جهت شناسایی و یافتن راه‌حل‌های جایگزین آغاز می‌شود. گاهی اوقات راه حل ها در حین اجرای تحلیل رفتاری پیشنهاد می‌شوند و ممکن است اشاره به این راه‌حل‌ها تمام چیزی باشد که مورد نیاز به درمان است. در مواقع دیگر نیز احتمال دارد تحلیل راه حل به صورت کامل تر مورد نیاز باشد. در هر صورت اولین تکلیف در اینجا بارش مغزی یا تولید تمامی راه حل های ممکن است.
در مرحله بعد راه حل ها بر حسب پیامد های مختلف مورد انتقاد به طور دقیق ارزیابی می‌شوند. گام نهایی در تحلیل راه حل انتخاب راه حلی است که نسبت به سایر گزینه ها تا اندازه کار آمد است.  در سرتاسر دوره ارزیابی راه‌حل‌ها درمانگر به  راهنمایی درمانجو می پردازد تا راه‌حل ویژه ای را انتخاب کند.

3-رفتار درمانی دیالکتیکی | راهبردهای دیالکتیکی

عمده‌ترین معنای راهبردهای دیالکتیکی این است که در منجر به تنش دیالکتیکی در رابطه درمانی را متعادل کند. این کار از طریق تعادل برقرار کردن میان راهبردهای پذیرش و راهبردهای تغییر یعنی انعطاف پذیری درمانگر از یکسو و اصرار او برای تغییر رفتار بیماراز سوی دیگر میسر می شود. مدل درمانی دیالکتیکی همیشه قطب های زیر را با یکدیگر ترکیب می کند: پذیرش و تغییر، انعطاف و ثبات حمایت و چالش، توجه به توانایی ها و نقایص بیمار.
در واقع درمانگر دیالکتیکی هنگام کار با بیمار مرزی باید بین دو سبک دیالکتیکی متضاد تعادل برقرار کند: ارتباطی گرم و متقابل در برابر سبک های ارتباطی گستاخانه و ناملایم. مفهوم راهبرد دیالکتیکی دقیقا همین برقراری تعادل میان ارتباط گرم متقابل و حمایت کننده در برابر راهبرد غیر مودبانه و گستاخانه است. بدین ترتیب تعادل میان پذیرش و تغییر رخ می‌دهد. در درمان دیالکتیکی فرض بر این است که لحن غیر مودبانه و ناملایم درمانگر در حکم یک شیوه مواجهه هست. پیش فرض لینهان این است که تاکید درمانگر در پذیرش بیمار تغییر را تعدیل می‌کند و تاکید بر تغییر نیز موجب تسهیل پذیرش می شود.
درمانگر به آموزش و سرمشق دهی تفکر دیالکتیکی از طریق تکنیک های مختلف مانند چالش شناختی می پردازد. اینگونه سرمشق زندگی بیمار را توانا می‌کند تا به کشف این نکته نایل آید که برای مثال اعتماد به آدمها یک امر مطلق نیست بلکه تغییر تحول و تکامل می یابد. همچنین از طریق آموزش روانی مفهوم دیالکتیک را توضیح می دهد و برای بیمار روشن می‌کند که یک انسان کاملا خوب یا کاملا بد نیست بلکه آمیزه ای از آنها و بدین نحو به چالش با یکی از بزرگترین مشکلات افراد مرزی یعنی دونیم سازی می پردازد.

4-راهبردهای سبک شناختی

درمانگر دو دست در راهبردهای سبک شناختی که مکمل یکدیگر هستند در طور تعاملات کلیه اش با بیمار به کار می‌برد. اولین مجموعه از این راهبردها راهبردهای آسیب پذیری متقابل یا ارتباط متقابل است که شامل رفتارهای خود آشکارسازی، پاسخ های گرم همدلانه و اصالت درمانگر می‌شود و تقریباً مشابه همان سبک ارتباطی است که در روش درمان مراجع محور دیده می شود. در درمان دیالکتیکی آشکارسازی واکنش های شخصی و فوری درمانگر زیاد اتفاق می‌افتد. پاسخده بودن مستلزم آن است که درمانگر نیازها و آرزوهای بیمار را جدی بگیرد.
به بیان بهتر پاسخده بودن نوعی سبک ارتباطی دوستانه و با محبت است که از گرمی و تعهد درمانگر خبر می دهد. به منظور اینکه بیمار علاقه و درک درمانگران نسبت به خود را دریابد پاسخ های درمانگر باید انعکاسی از محتوای تعاملات و ارتباطات بیمار باشد و نه یک نمایشنامه تصنعی و از پیش نوشته شده. درمانگر به منظور سرمشق دادن به بیمار جهت مقابله با مشکلات، اختلالات شخصیت و یا به خاطر اعتبار بخشیدن به ادراک بیمار از درمانگر می تواند جنبه هایی از خود را فاش سازد. در واقع اهبرد به این منظور طراحی شده تا از قدرت یا نیروهای متفاوتی که درمانجو به درمانگر نسبت می‌دهد بکاهد و آسیب‌پذیر بودن درمانگر را آشکار کند.

5-رفتار درمانی دیالکتیکی | راهبردهای مدیریت مورد

وقتی در محیط پیرامون درمان چه مشکلاتی وجود دارد که با کارکرد یا پیشرفته تداخل می‌کند درمانگر از راهبردهای مدیریت مورد استفاده می‌کند. این راهبردها به سه گروه تقسیم شده‌اند: مشاوره با بیمار، مداخله محیطی و جلسات تیم مشاوره. هدف این راهبرد ها این است که درمانجویان یاد بگیرند که چگونه زندگی خود را مدیریت کند و از طریق تعامل موثر با سایر افراد در محیط قادر به مراقبت از خود باشد. راهبرد مشاوره با بیمار از دفعات دونیم سازی میان درمانگر دیالکتیکی و سایر افرادی که با درمانجو تعامل دارند کمک می کند.
دونیم سازی زمانی اتفاق می‌افتد که افراد حاضر در شبکه اجتماعی بیمار در این باره که چگونه باید برخورد کرد عقاید گوناگونی داشته باشند. مادامی که درمانگر نقش مشاور درمانجو را حفظ می‌کند از گزند این گونه مشاجرات دور می‌ماند.
درمان دیالکتیکی به عنوان یک درمان رفتاری بر این موضوع تأکید می‌کند که مهارت هایی که درمانجو در محیط بالینی یاد می‌گیرد به صورت خودکار به خارج از کلیک و محیط طبیعی زندگی او تعمیم نمی یابد بنابراین در این درمان به درمان جای این فرصت داده می‌شود تا در فاصله بین جلسات درمانی در صورت لزوم با درمانگر خودشان تماس های تلفنی داشته باشند. برای دریافت مشاوره تلفنی کلیک کنید.  

سخن آخر درمورد رفتار درمانی دیالکتیکی

رفتار درمانی دیالکتیک به عنوان یک روش تازه درمانی در در بهبود خیلی از اختلالات روانی کمک کننده است. یکی از بهترین درمان های اختلال شخصیت مرزی هم همین روش درمانی می باشد. مهارت های موجود در این رویکرد به کمک یک درمانگر باتجربه برای خیلی از مسائل و مشکلات مناسب است. برای دریافت خدمات مشاوره و روانشناسی حامی هنر زندگی کلیک کنید. اگر شما هم در راستای این موضوع مسئله ای دارید، می توانید از مشاوران و روانشناسان در این مورد کمک بگیرید. برای کسب اطلاعات بیشتر از مشاوره روانشناسی کلیک کنید.

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های مورد نیاز نشانه گذاری شده اند*