ما از ساعت 9:00 الی 19:00 در خدمت شما عزیزان هستیم!
جردن- خیابان 33 پلاک 50 واحد 7
ما از ساعت 9:00 الی 19:00 در خدمت شما عزیزان هستیم!
جردن- خیابان 33 پلاک 50 واحد 7

تاریخچه مکاتب علمی روانشناسی | آشنایی مختصر با رویکردهای روانشناسی

با تاریخچه مکاتب علمی رانشناسی و رویکردهای روانشناسی بیشتر آشنا شوید. روانشناسی شاخه ای از علوم معاصر است که بر اساس شواهد تاریخی، مردم از زمان مصریان و یونانیان باستان به مطالعه نحوه عملکرد ذهن و رفتار می پرداختند. در واقع تا حدود دو قرن پیش، روانشناسی جزئی از علم  فلسفه بود تا اینکه به علمی با پایه تحقیقات تجربی تبدیل شد. علمی شدن روانشناسی از اواخر سده نوزدهم میلادی شروع شد و همچنان متخصصین این علم در تلاش برای تکامل آن هستند. همچنین علم روانشناسی یکی از علوم چندگانه و چند رشته ای است که سایر علوم نیز می توانند در مسیر تکامل آن قرار بگیرند. حال این مقاله قصد دارد به بررسی این علم، تاریخچه علمی رویکرد های آن، حوزه های متنوع آن و...، بپردازد.  
 

تماس با مشاور

                                             
 

علم روانشناسی

روانشناسی در ابتدا از فلسفه و زیست شناسی سرچشمه گرفت. مباحث مربوط به این موضوعات به دوره افرادی نظیر سقراط و ارسطو بر می گردد. واژه روانشناسی خود از کلمه یونانی (psyche) گرفته شده است؛ که به معنای زندگی و یا جان است. در صورت نیاز به اطلاعات کاملتر و تکمیلی در این زمینه مطالعه مقاله روانشناسی پیشنهاد می شود.
ارائه یک تعریف واحد و مشخص از روانشناسی، کاری بسیار سخت است. با این ‌حال، موضوعاتی نظیر رشد، شخصیت، افکار، احساسات، انگیزه ‌ها، رفتار های اجتماعی و...، تنها بخشی کوچک از موضوعاتی هستند که روانشناسی به دنبال سه هدف اصلی خود، یعنی درک، پیش ‌بینی و توضیح آن ‌ها می باشد. برای آشنایی با رشته روانشناسی کلیک کنید.
با وجود سختی تعریف جامع و واحد علم روانشناسی، می توان یک تعریف به نسبت درست را از این علم اراته کرد. طبق این تعریف، روانشناسی به مطالعه علمی ذهن یک فرد و تاثیر آن بر رفتار او می پردازد. در واقع، علم روانشناسی به بررسی تاثیر عوامل محیطی و درونی بر شیوه تفکر، عمل و احساس افراد می ‌پردازد تا به اهداف اساسی خود، یعنی توصیف، فهم، پیش بینی و کنترل رفتار های موجود زنده، برسد.

اهمیت علم روانشناسی در زندگی انسان ها

روانشناسی به مردم این امکان را می دهد تا در مورد چگونگی کار بدن و ذهن بیشتر درک کنند. این دانش می تواند به تصمیم گیری و جلوگیری از موقعیت های استرس زا کمک کند. روانشناسی می تواند به مدیریت زمان، تعیین و دستیابی به اهداف و زندگیِ موثر کمک کند. این دانش نه تنها برای افراد امکان موفقیت بیش تر را فراهم می کند، بلکه می تواند بر بهبود سطح سلامتی آن ها نیز تاثیر بگذارد، به بسیاری از افراد کمک کند تا با بیماری های روانی شایع خود مقابله کرده و بتوانند به زندگی خود ادامه دهند.
مطالعات روانشناختی همچنین به توسعه دارو و توانایی تشخیص بیماری های مختلف جسمی و غیر جسمی کمک شایانی کرده است. به طور کلی هدف اساسی این علم کمک به مردم است تا زندگی خود را بهبود بخشیده و در عصری که همه چیز رنگ مجازی به خود گرفته است، بتوانند به درستی پیشرفت کنند.  

حوزه های علم روانشناسی

روانشناسی مانند سایر علوم دارای رشته های فرعی بسیاری است که ناشی از نفوذ روانشناسی در حوزه های مختلف دانش است؛ به گونه ای که در حال حاضر در انجمن روانشناسی آمریکا، حدود 54 کمیته تخصصی در حوزه های مختلف روانشناسی وجود دارد. حوزه های اساسی این علم عبارتند از:

1-روانشناسی عمومی

روانشناسی عمومی یکی از حوزه های ابتدایی و اصلی روانشناسی است. در واقع روانشناسی عمومی تمام مباحث مرتبط با مطالعه علم روانشناسی را در بر می گیرد. اصول پایه ‌ای علم روانشناسی، روش ‌های رشد و رسش موجودات زنده در طول زمان، اختلالات و آسیب شناسی روانی، هوش، شخصیت، انگیزش و...، همگی از جمله مسائلی اند که حوزه روانشناسی عمومی، آن‌ ها را مورد مطالعه قرار می ‌دهد اغلب افراد فکر می کنند که روانشناسان عمومی با آسیب‌ های روانی هیچ ارتباطی ندارند و این کار تنها بر عهده روانشناسان بالینی است؛ در حالیکه انجمن روانشناسی آمریکا، روانشناسی عمومی را علم مطالعه وسیع مشکلات روانی در روانشناسی تعریف می کند..

2-رویکردهای روانشناسی | روانشناسی بالینی

یکی از شاخه های دیگر روانشناسی، روانشناسی بالینی است. روانشناس بالینی به دنبال بررسی بالینی و تجربی نشانه ‌ها، تشخیص آن ها، آسیب شناسی اختلالات روانی و درمان آن ها است. در واقع حوزه روانشناسی بالینی، تمرکز اصلی خود را بر شناخت، پیش بینی، درمان ناهنجاری ‌ها و اختلالات روانی، شناختی، هیجانی، زیستی و اجتماعی قرار می دهد. به همین دلیل است که روانشناسی بالینی طیف وسیع و گسترده ای از اختلالات و ناهنجاری ها را شامل می شود. اهداف اصلی حوزه روانشناسی بالینی عبارتند از:

  • مشاوره به مراجعین
  • تشخیص اختلالات و ناهنجاری های روانی
  • مداخله درمانی در اختلالات به منظور بهبود آن‌ ها
  • انجام پژوهش های علمی مربوطه
  • مدیریت مراکز روانشناختی

3-رویکردهای روانشناسی | روانشناسی تربیتی

در روانشناسی تربیتی تمرکز اصلی بر بررسی چالش ‌های موجود در حوزه آموزش و یادگیری است. آموزش و مراحل یادگیری از قبل از تولد تا بزرگسالی، یکی از مسائلی است که همواره در علم روانشناسی و سایر علوم، از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. حوزه روانشناسی تربیتی نقش بسیار موثری در شناخت نیاز ها، تدوین برنامه های مورد نیاز دانش آموزان، معلمین و اجرای برنامه ‌‌های آموزشی و پژوهشی در نظام آموزش و پرورش هر کشوری دارد.

4-رویکردهای روانشناسی | روانشناسی صنعتی

روانشناسی صنعتی و سازمانی یکی دیگر از انواع شاخه های روانشناسی است که در بحث اقتصادی، با استقبال بیش تری مواجه می ‌شود. روانشناسی صنعتی و سازمانی را ممکن است با عناوینی نظیر روانشناسی صنعتی، کار و یا شغلی، شناخته شوند. از مجموع وظایف حوزه روانشناسی صنعتی و سازمانی می ‌توان به بهبود فرایند ‌های دسته جمعی، سازمانی، گزینش افراد و طراحی فرایند هایی که همکاری با سازمان را آسان‌ تر می‌ کنند اشاره کرد. 
در واقع چیزی که در حوزه روانشناسی صنعتی و سازمانی مورد بررسی قرار می گیرد، رابطه بین انسان و محیط کار اوست. در این رابطه مطالعه مقاله کایزن رانشناسی صنعتی پیشنهاد می شود.

5-رویکردهای روانشناسی | روانشناسی اجتماعی

حوزه روانشناسی اجتماعی یکی از اساسی ‌ترین و مهم‌ ترین شاخه های علم روانشناسی است. آنچه در  این حوزه بیش از هر چیزی بررسی می‌ شود، موضوعات مرتبط با جامعه از دید علم روانشناسی است. در واقع روانشناسی اجتماعی، یک پل ارتباطی بین رشته روانشناسی و جامعه شناسی است در روانشناسی اجتماعی، به این نکته پرداخته می شود که حضور افراد در جامعه، چه تاثیری بر روی روان آن ها می گذارد. در این رابطه مطالعه مقاله روانشناسی رفتار انسان ها پیشنهاد می شود.
نکته اصلی که در این مورد باید به آن اشاره کرد این است که حوزه روانشناسی اجتماعی همه حرکات، رفتارها، افکار و واکنش ‌های بین فردی را که به دلیل نیاز و رفع نیاز های غریزی و جنسی رخ داده باشند، در سطح جامعه و نهاد های آن، بررسی می ‌کند. با توجه به این تعریف، بررسی واکنش ‌هایی که ناشی از پدیده ای غیر از رفع نیاز باشد، در حوزه روانشناسی اجتماعی بررسی نمی شود.
تاریخچه مکاتب علمی روانشناسی

6-رویکردهای روانشناسی | روانشناسی کودک

روانشناسی کودک حوزه ای به نسبت نو ولی در عین حال بسیار مهم است که با توجه به نیاز والدین در درک و پاسخ دهی بهتر به نیاز های کودکان، به وجود آمده است. حوزه روانشناسی کودک با ارزیابی و بررسی همه رفتار های کودکان، چه به صورت خودآگاه و چه ناخودآگاه، می کوشد تا نیاز ها، احساسات و شخصیت کودک را به خوبی بشناسد. از طرف دیگر حوزه روانشناسی کودک این امکان را برای والدین فراهم می کند که استعداد ها و مهارت های کودک خود را به خوبی درک کنند و به پرورش و تقویت آن کمک کنند. 
همچنین این حوزه از علم روانشناسی یا همان روانشناسی کودک، سعی در شناخت علل بروز رفتار های نا بهنجار در کودکان دارد و تا از پیشرفت این رفتار ها، چه در حالت ابتدایی و چه در حالت حاد، جلوگیری کند؛ سپس به بهبود این نا بهنجاری ها و ریشه های آن ها بپردازد.

7-رویکرد های روانشناسی | روانشناسی خانواده

حوزه مهم روانشناسی خانواده یکی از اصلی ترین شاخه های علم روانشناسی است. مسائلی نظیر اختلافات و مشکلات خانوادگی، پیدا کردن راه حل درست به منظور حل تعارضات و مشکلات روابط زناشویی و زوجین، بهبود بخشیدن به روابط و وضعیت بهداشت روانی خانواده ها از مهم ترین دلایلی است که سبب شکل گیری یک حوزه مستقل از سایر حوزه ها به نام روانشناسی خانواده در بستر علم روانشناسی شده است. با استفاده از متخصصین حوزه روانشناسی خانواده می توان افراد را قانع کرد تا از مشاوره های تخصصی مورد نیاز برای خانواده بهره ببرند. مشاوره پیش ازدواج، مشاوره زناشویی و حتی مشاوره طلاق از مهم ترین فعالیت های حوزه روانشناسی خانواده است.  

تاریخچه مکاتب علمی روانشناسی

در علم روانشناسی 5 مکتب اساسی فکری وجود دارد. با وجود اینکه این مکاتب گاهی به عنوان مکاتب رقیب به حساب می آیند، اما تمام این دیدگاه ها و مکاتب، در درک انسان ها از علم روانشناسی نقش دارند.

1-تاریخچه مکاتب علمی روانشناسی |ساختار گرایی

یکی از رویکردهای روانشناسی ساختار گرایی است. ساختار گرایی از اولین مکاتب فکری اساسی در روند شکل گیری علم روانشناسی است. در تاریخچه علم  روانشناسی اولین آزمایشگاه برای مطالعه و آزمایش های تجربى این علم، توسط دانشمندی آلمانی به نام ويلهلم وونت، در سال 1879 در شهر لايپزيک آلمان تاسیس شد. دوره ساختار گرایی به نظریه آگاهی اشاره می کند که خود این نظریه نیز توسط وونت مطرح شد.
البته ويلهلم وونت خود را به عنوان یک روانشناس ساختار گرا نمی شناخت ولی بسیاری از شاگردان وی، به خصوص ای. بی. تيچنر که یکی از نخستین روانشناسان آمریکایی بود، از مدافعان مکتب فکری ساختار گرایی بودند. تمرکز اصلی ويلهلم وونت و مکتب فکری ساختار گرایی، بر تجزیه ساختار و اجزا فرآیندهای ذهنی، مطالعه و تحلیل آن ها بود.
از نظر وونت شیوه درون نگری یک روش معتبر برای کشف عناصر آگاهی نبود؛ در مقابل، از نظر تیچنر، ساختار گرا معروف آمریکایی، آگاهی مجموع تجربیات افراد در لحظه ای مشخص بود و با درون گرایی می توان این آگاهی را به اجزا احساسات، افکار، ادراک و...، تجزیه کرد.ی

2-تاریخچه مکاتب علمی روانشناسی | کارکرد گرایی

در تاریخچه رویکردهای روانشناسی، دوره کارکرد گرايى برای مقابله با دوره ساختار گرایى شکل گرفت. وونت همه روا‌نشناسان اولیه کشور آمریکا را بر اساس مکتب فکری خود تربیت کرده بود؛ با این حال، زمانیکه آن ها به آمريكا برگشنتند، به تاسيس مکتب خاصی از روانشناسی پرداختند كه شباهت بسیار کمی به آموخته هایشان از وونت داشت. برای آشنایی با نظریات ویلیام جیمز کلیک کنید. 
در واقع فرهنگ جامعه آمريكا در جهت سودگرایی جهت گرفته بود و مردم به چيزی ارزش می ‌دادند كه دارای سود عملی باشد؛ بنابراین دید مردم به علم نیز به این صورت بود و با تلاش روانشناسانی نظیر جیمز، دیویی، کتل، هال و...، بذر مکتب کارکرد گرایی در کشور آمریکا کاشته شد. تمرکز اصلی این مکتب بر اهداف آگاهی و رفتار انسان ها بود، نه اجزا سازنده آگاهی و رفتار انسان؛ در واقع روانشناسان این مکتب به دنبال کشف چگونگی عملکرد ذهن بودند نه اجزا ذهن. مکتب کارکرد گرایی به جنبه كاركردی علم روانشناسی توجه دارد نه سایر ابعاد مرتبط با این علم.

3-تاریخچه مکاتب علمی روانشناسی | روانکاوی

همه رویکردهای روانشناسی به جر مکتب فکری روانکاوی، دارای ریشه مشترک یافته های وونت هستند. در مقابل مکتب روانکاوی محصول پژوهش ‌های آکادمیک نبود، بلکه ریشه در علم روانپزشکی که تلاش می ‌کرد بیماران روانی را درمان کند، داشت. مکتب روانکاوی در جهت درمان اختلالات روانی به بررسی در بخش ناهشیار ذهن تمرکز می کند. زیگموند فروید بنیان گذار مکتب روانکاوی در تاریخچه علم روانشناسی است.
بر پایه دیدگاه روانکاوی فروید، اختلالات روانی ریشه در مشکلات گذشته هر انسانی دارد. این مشکلات به ویژه در دوران کودکی رخ می دهند. زمانیکه افراد نتوانند تجربیات تلخ خود را فراموش کنند، دچار اضطراب و دلیریوم یا آشفتگی روانی می‌ شوند. فروید با بررسی درمانجویان خود به این نتیجه رسید که هر گاه افراد تجربه تلخی را به همراه هیجانات اضطراب ‌آور به یاد بیاورند، از اثرات آن تجربه بر رفتار افراد کم می شود. 
تسلط فکری فرويد بر روانکاوي خیلی طول نکشید؛ چند سال پس از آغاز مکتب روانکاوی، روانکاواني که موضوعات بنيادي با فرويد مخالف بودند، گروه رقيب فروید را تشکیل دادند. اين گروه که به نو فرویدی ها مشهور بودند، از يونگ، آدلر، هورنای و...، تشکیل شده بودند. این افراد با اينکه از اصول و مقدمات اصلي روانکاوی فرويد طرفداری می کردند، به تدریج جنبه ‌هاي خاصی از این نظام را اصلاح کردند.
تاریخچه مکاتب علمی روانشناسی

4-تاریخچه مکاتب علمی روانشناسی | رفتار گرایی

یکی از رویکردهای روانشناسی که همان رفتار گرایی است به مکتبی از روانشناسی اشاره می کند که توسط جان. بی. واتسون با هدف اندازه گیری رفتار ها، آموزش و تطبیق آن ها با محیط، در سال 1913 تاسیس شد. واتسون اعتقاد داشت که درون‌ نگری شیوه ای ناکارآمد است؛ چراکه نمی‌ توان مولفه هشیاری را با این شیوه به درستی مورد مطالعه قرار داد؛ بنابراین بهتر است که مطالعه هشیاری و سایر مولفه های ذهنی را از علم روانشناسی حذف و در مقابل به مطالعه رفتار های انسان ها پرداخت. برای آشنایی بیشتر مطالعه مقاله زندگینامه جان بی واتسون پیشنهاد می شود. 
از نظر واتسون روانشناسی برای علمی بودن باید موضوعی را مورد تحقیق قرار دهد که آن را بتواند به درستی اندازه‌ گیری کند؛ بهترین پدیده که می ‌توان آن را درست اندازه‌گیری کرد، تنها رفتار است. در واقع نگاه اساسی مکتب رفتار گرایی به تاثیرات وارده از محیط بر رفتار های انسان ها متمرکز شد. واتسون و اغلب رفتار گرایان اعتقاد داشتند که اغلب رفتار های موجودات از طریق فرایند شرطی‌ سازی ایجاد می شوند و محیط با تقویت آن ها، به تثبیت آن ها در انسان ها کمک می کند.

5-تاریخچه مکاتب علمی روانشناسی | شناختی

رفتار گرایی  مکتب فکری مسلط در علم روانشناسی تا اواسط دهه 50 میلادی بود. در آن زمان با اینکه در محتوا کتاب های روانشناسی، ساختار نیمکره های مغز و کارکرد مغز توضیح داده می ‌شد، ولی  هیچگونه اشاره ‌ای به پدیده ذهن وجود نداشت. تا اینکه انقلاب شناختی در دهه 60 میلادی، سبب شروع مطالعاتی درباره فرآیند های ذهنی انسان ها، نظیر قوه توجه، تفکر، حافظه و...، شد. بالاخره اولریک نایسر در سال 1967 مقاله ‌ای تحت عنوان روانشناسی شناختی منتشر کرد و اصطلاح روانشناسی شناختی را ابداع کرد. تمرکز اصلی این مکتب بر کشف چگونگی دریافت، پردازش و انباشت اطلاعات در مغز است. در این رابطه مطالعه مقاله انعطاف پذیری مغز پیشنهاد می شود.
در واقع مکتب روانشناسی شناختی، مغز را ماشینی پیچیده‌ و آماده یادگیری با فرایند های متعدد در نظر می گیرد که هر فرایند یک نقش کلیدی در عملکرد مغز دارد. این مکتب برای ذهن انسان و فرایند های آن در مغز، یک جایگاه خاص و غیر قابل انکار در نظر می گیرد. در دهه 80 میلادی و با ظهور رایانه و اهمیت پدیده پردازش اطلاعات، روانشناسی شناختی جایگاه خود را در علم روانشناسی و حتی سایر علوم، تحکیم کرد.

6-رویکردهای روانشناسی | انسان گرایی

یکی دیگر از رویکردهای روانشناسی انسان گرایی است . انسان گرا را از یک طرف می توان بازتابی از نارضایتی های اغلب جوانان در اواسط قرن بیستم علیه نظام ماده گرایی فرهنگ غالب غرب، به خصوص کشور آمریکا، دانست. از طرف دیگر با این اعتقاد که سایر مکاتب روانشناسی، تنها داده هایی ناقص از توانایی های بالقوه آدمی می دهند، جنبش روانشناسی انسان‌ گرا در اوایل دهه 60 میلادی، شکل گرفت. این جنبش بر تجربه هشیار، اعتقاد بر ارزش وجودی انسان، آزادی اراده، خود شکوفایی، خلاقیت افراد و...، تاکید دارد.برای آشنایی با رویکرد انسان گرایی در روانشناسی کلیک کنید.
با ادامه تحقیقات و تلاش های روانشناسانی نظیر مزلو، راجرز و سیلگمن، رویکرد انسان گرایی بر علم روانشناسی مسلط شد. نظریه کارل راجرز درباره انسانی یکی از مهم ترین نظریات آن ها است. در این مکتب فکری، توانایی انتخاب، خلاقیت و خود شکوفایی انسان ها در زندگی انسانی اصل هستند؛ نه تجربیات گذشته. روانشناسان انسان ‌گرا اعتقاد دارند که پشت هر رفتار انسانی، عللی خاص که معلول مولفه هایی متنوع و پیچیده هستند، وجود دارند. همچنین از نظر آن ‌ها  تنها کسانی از لحاظ روانی سالم اند که در مسیر حرکت به سمت خودشکوفایی و کمال باشند. برای کسب اطلاعات کاملتر از مشاوره روانشناسی راهنمایی بخواهید.

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های مورد نیاز نشانه گذاری شده اند*